همه مستی خلق از ساغر و پیمانه میخیزد
مرا دیوانگی زان نرگس مستانه میخیزد
خوشم با آه گرم امشب، مده تشویشم، ای گریه
که خوش میسوزدم این آتشی کز خانه میخیزد
همه شب با خیال، افسانههای درد خود گویم
مرا از جمله بیخوابی ازان افسانه میخیزد
خیالش در دلم میگشت، پرسیدم، چه میجویی
گیاه دوستی، گفتا، ازین ویرانه میخیزد
عسس کز نالهام دیوانه شد میگفت با یاران
که باز آمد شب و افغان آن دیوانه میخیزد
من از خود سوختم، نه از تو، ای شمع نکورویان
هلاک جان پروانه هم از پروانه میخیزد
لبت گر میخورد خونم گنهکارم به یک بوسه
چه کردم کان خطت از گرد لب خصمانه میخیزد
مپوش آن خال را بهر خدا از دیده مردم
که مسکین مرغ غافل را بلا از دانه میخیزد
چه یاری باشد این آخر که ناری رحم بر خسرو
چنین کز درد او فغان ز صد بیگانه میخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عاشقانه و درد درونی گوینده است. او از دیوانگی ناشی از عشق و زیبایی معشوق میگوید و تأکید میکند که حتی در سختیها و آلام شبانه، عشقش همچنان شعلهور است. گوینده به این نکته اشاره میکند که تمامی احساسات و نگرانیهایش از عشق و آرزوها میآید و منزلت عاشقانهاش او را به جایی میبرد که دیگران نمیتوانند درک کنند. همچنین، از ناملایمات و دردهای ناشی از عشق سخن میگوید و به تبعات آن برای خود و دیگران میپردازد. در کل، شعر به زیبایی حیرتانگیز عشق و رنجهای ناشی از آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: تمامی شادابی و سرخوشی مردم ناشی از می و نوشیدنی است، اما دیوانگی و عشق من از نگاه زیبای آن نرگس مست سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: امشب حال و هوای خاصی دارم و از احساساتم لذت میبرم. مرا نگران نکن، ای گریهای که خودم با ذوق و شوق به آن پرداختم و اکنون این آتش از خانه بلند میشود.
هوش مصنوعی: هر شب با خیال و داستانهای آلام و دردهایم صحبت میکنم، و از همین داستانهاست که بیخوابی به سراغم میآید.
هوش مصنوعی: در قلبم تصویر او در حال چرخش بود، از او پرسیدم که چه دنبال میگردی. او گفت: دوستی، و اضافه کرد که دوستی از این ویرانی و نابسامانی برمیخیزد.
هوش مصنوعی: پلیسی که از گریه و نالهام دیوانه شده بود، به دوستانش میگفت: شب دوباره فرا رسیده و آن دیوانه دوباره برمیخیزد و فریاد میزند.
هوش مصنوعی: من خودم را سوزاندهام، نه به خاطر تو. ای شمع زیبا که مایهی نابودی نکورویان هستی، حتی جان پروانه نیز از پروانه به وجود میآید.
هوش مصنوعی: اگر لبهای تو خون من را بریزد، من گنهکارم؛ با یک بوسه چه کردهام که این خط بهسان شمشیری از بین لبهای دشمنان برمیخیزد؟
هوش مصنوعی: لطفاً آن خال زیبا را از دید دیگران پنهان کن، زیرا که بیخبران در زندگی خود چنان گرفتار میشوند که گاهی از یک دانه به سختی رنج میکشند.
هوش مصنوعی: این چه یاری میتواند باشد که با وجود درد و رنجی که خسرو میکشد، هیچ کس به او کمک نمیکند و تنها صدای فغان او از دل بیگانگان بلند میشود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز گردشهای چشمش مستی پیمانه میخیزد
گره از ابروان میخیزدش، مستانه میخیزد
چو در روز قیامت هرکسی خیزد به سودایی
شهید نرگس او از لحد دیوانه میخیزد
مهیای فنایم جلوهای در کار میخواهم
[...]
مرا اسباب عشرت از دل دیوانه میخیزد
شراب و مطرب و معشوق من از خانه میخیزد
بشارت باد آغوش دل امیدواران را
که گرد خط ز رخسارش عجب مستانه میخیزد
ز سیل رفتن دلها دو عالم میشود ویران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.