مرا پیمانه کی سیر از شراب ناب میسازد؟
کجا ریگ روان را شبنمی سیراب میسازد؟
سفیدیهای مو گفتم پر و بالم شود، غافل
که غفلت بادبان را پردههای خواب میسازد
به دریا میرساند سیل خاک پای در گل را
خوشا احوال آن سالک که دل را آب میسازد
ز هر خامی نمیآید فریب پختگان دادن
تسلی کی دل پروانه را مهتاب میسازد؟
لطیف افتاده و بیرنگ چندان آب این دریا
که ماهی را ز هجر خویشتن قلاب میسازد
عبث خم در خم من دارد آن ابر و کمان صائب
دل هرجایی من کی به یک محراب میسازد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بررسی تجربیات انسانی و معنوی میپردازد. او با استفاده از تصاویر زیبا و نمادین، به موضوعاتی همچون سرخوشی، غفلت، و سفر روحانی اشاره میکند. ابتدا، او به شراب و تاثیرات آن بر زندگی اشاره میکند و بعد به زیباییهای طبیعی و روحانی میپردازد. او در ادامه متوجه میشود که سالک راستین کسی است که دل را با محبت و آب زندگی سیراب میکند. در نهایت، او به بیثمری برخی امور اشاره میکند و تأکید میکند که در زندگی، دل باید به سمت اهداف بلند روحانی و رسیدن به خداوند بگردد. شعر در نهایت به جستجوی معنا و حقیقت در زندگی انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: آیا هیچگاه در وجود من، چیزی از شراب ناب به اندازه کافی به وجود آمده است؟ آیا در کجا ممکن است شنهای روان به واسطه شبنم سیراب شوند؟
هوش مصنوعی: گفتم که سپیدی های مویم باعث شوند که به آرزوهام برسم، در حالی که نادانی و بیتوجهی، همچون پردههای خواب، مانع از حرکت و پیشرفتم میشود.
هوش مصنوعی: سیل میتواند خاک را به دریا ببرد، اما آن سالکی که دلش را شفاف میکند، وضعیتش بسیار خوشایند است.
هوش مصنوعی: هر خامروحی نمیتواند پختگان را گول بزند. آیا دل پرندهای چون پروانه را میتوان با نور مهتاب دلشاد کرد؟
هوش مصنوعی: آب این دریا به قدری بیرنگ و لطیف شده است که ماهی به خاطر دوری از خود، احساس تنهایی و جدایی میکند و به همین خاطر درون قلاب میگیرند.
هوش مصنوعی: ابر و کمان در دل من به صورت بیفایده و بیجهت درهم پیچیده شده است. دل من که به هر سو میرود، چگونه میتواند به یک نقطه یا جایی خاص پایبند باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بس کز گریه چشم من به خونِ ناب میسازد
مرا در پیش مردم دم به دم بیآب میسازد
مگر دارد کمینی بر دل بیدار من چشمت
که هر ساعت به نازی خویش را در خواب میسازد
سبب رنج و غمت شد راحت و عیش مرا، بنگر
[...]
به رغبت با خم زلفش دل بیتاب میسازد
چو آب زندگی با ماهی این قلاب میسازد
شود گلزار ابراهیم آتش بر گنهکاران
دل ما را چنین گر شرم عصیان آب میسازد
به احسان ای توانگر دستگیری کن فقیران را
[...]
دلم را آن مه زرگر چون زر در تاب میسازد
به دستش هرچه میافتد همان دم آب میسازد
چنینگر طیعبیدرتبهخورد و خوابمیسازد
به چشمت اشک را همگوهر نایاب میسازد
ضعیفی دامنت دارد خروش درد پیدا کن
که هرجا رشتهٔ سازیست با مضراب میسازد
درین میخانه فرش سجده باید بود مستان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.