محبت حسن را سرگرم در بیداد می سازد
دل چون موم را سنگین تر از فولاد می سازد
به صد امید دل دادم به دست او، ندانستم
که مصحف راز شوخی طفل کاغذ باد می سازد
به آب زندگی شوید غبار از خویش، تردستی
که دیوار یتیمی را چو خضرآباد می سازد
مشو ای دشمن جانها زحال کشتگان غافل
که گل از خنده روح بلبلان را شاد می سازد
نگردد مرغ زیرک از کمینگاه بلاغافل
به خواب از خود مرا غافل کجا صیاد می سازد؟
شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
ترا چون گل خموشی و مرا فریاد می سازد
پس از کشتن مرا بردار از خاک ای سبک جولان
که گرد دامن این ویرانه را آباد می سازد
نباشد چون بخیل از بخل خود بیش از کرم ممنون؟
که در هر رد سایل بنده ای آزاد می سازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.