عرق رخسار آن خورشید طلعت برنمیدارد
که چشم از پشت پا نرگس ز خجلت برنمیدارد
نگردد چون سر انگشت اشارت رزق دندانها؟
ولیکن منت دست حمایت برنمیدارد
مگر دیده است چشم خوش نگاه آن سمنبر را؟
زمین خانهبردوشان عمارت برنمیدارد
نپیچد سر ز زخم گاز شمع ما سیهروزان
گل این باغ شبنم از لطافت برنمیدارد
عبث معمار آب روی خود بر خاک میریزد
که از لطف آن هلال ابرو اشارت برنمیدارد
بود شور قیامت نقد بر صاحبدلی صائب
که چشم خود از آن کان ملاحت برنمیدارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل پژمرده، رنگی غیر حسرت برنمیدارد
دل افسرده، داغی جز خجالت برنمیدارد
شهید جلوه او خاطر آسودهای دارد
که خوابش سر ز بالین تا قیامت برنمیدارد
ندانم چون کریم از خجلت سائل برون آید
[...]
ضعیفیها بیان عجز طاقت برنمیدارد
سجود مشت خاک اظهار طاعت برنمیدارد
طرف عشق است غیر از ترک هستی نیست تدبیری
که شمشیر از حریف خود سلامت برنمیدارد
به ذوق گفتگو بر هم مزن هنگامهٔ تمکین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.