دل بیمار من ناز مداوا برنمیدارد
گرانی از دمِ جانبخش عیسی بر نمیدارد
نماند از خون دل چندان که مژگانی کنم رنگین
همان دست از دل آن مژگان گیرا برنمیدارد
مگر با خار دیوارش نظربازی کنم، ورنه
گل این بوستان بار تماشا برنمیدارد
مبادا هیچ کافر را الهی خصم کمفرصت!
به ترک سرفلک دست از سر ما برنمیدارد
به می اصلاح سودا میکنم هرچند میدانم
که خامی را ز عنبر جوش دریا برنمیدارد
ز نامردان به مردان زال دنیا بیشتر پیچد
که دست از دامن یوسف زلیخا بر نمیدارد
بدان هرگز نمیگردند خوب از صحبت نیکان
ز سوزن تنگچشمی قرب عیسی برنمیدارد
وطن هر چند دلگیر است بر غربت شرف دارد
به آهن، دل شرار از سنگ خارا برنمیدارد
تو میاندیشی از خار ملامت، ورنه صاحبدل
نیارد در نظر تا خار را پا برنمیدارد
اگرچه دامن ما بر فلک چون ابر میساید
همان خار علایق دست از ما برنمیدارد
به هر نقش و نگاری کی مقید میشود صائب؟
دلی کز سرکشی عبرت ز دنیا برنمیدارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای روحی شاعر میپردازد. شاعر از بینظمی و درد درونیاش سخن میگوید و بیان میکند که این دردها با هیچ مداوایی بهبود نمییابند. او به دشواریهای عشق، فراق و تعلقات اشاره میکند و میگوید که با وجود تلاشها، نمیتواند از این دردها و وابستگیها رها شود. همچنین به وفاداری و دشواریهای انسانی در ارتباطات اشاره دارد و میافزاید که علیرغم فراق و جدایی، یاد و اثر این وابستگیها همیشه باقی میماند. در نهایت، شاعر بر این باور است که انسانها نمیتوانند به راحتی از تعلقات و احساساتشان فاصله بگیرند و این وابستگیها بخشی جداییناپذیر از زندگی آنها هستند.
هوش مصنوعی: دل بیمار من نتواند به راحتی از درد و رنج خود رهایی یابد، حتی اگر معجزهای چون جانبخش عیسی نیز به کمک آید.
هوش مصنوعی: بسیار دلم درد کرده و پر از غم است که دیگر نتوانم اشکهایم را برروی صورت مژههایم بریزم. دیگر از این دل شکسته هیچ چیز نمیماند که آن مژههای زیبا را با رنگی تازه بیارایم.
هوش مصنوعی: آیا میتوانم با خارهای دیوارش بازی کنم و به آنها نظر بیفکنم؟ در غیر این صورت، این گلهای زیبا در این باغ، تاب تحمل نگاه کردن را ندارند.
هوش مصنوعی: به هیچوجه نباید اجازه دهیم که دشمنان با فرصتطلبی بر ما مسلط شوند و ما را از مسیر خود منحرف کنند. آنها هرگز از تلاشهای خود برای سوءاستفاده و ضربه زدن به ما دست نخواهند کشید.
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم تا با نوشیدن شراب، افکار و احساسات آشفتهام را درست کنم، هرچند خوب میدانم که حتی بهترین شراب هم نمیتواند فرد نادان را از بدیهایش نجات دهد.
هوش مصنوعی: دنیای ما بیشتر از آدمهای نامرد، تحت تاثیر مردان بزرگ قرار میگیرد و آنان همیشه نسبت به شخصی مثل یوسف زلیخا وابستگی و پیوند عمیق دارند.
هوش مصنوعی: هرگز خوبان از نیکان دور نمیشوند و حسادت و تنگنظری نمیتواند آنها را از مقام و منزلتشان دور کند.
هوش مصنوعی: وطن هر چند که احساسی غمانگیز دارد، اما هنوز بر بیگانگی برتری دارد. دل پرشور از جنس سنگ نمیتواند از سنگ سخت جدا شود.
هوش مصنوعی: تو فکر میکنی که انتقادات و سخنان منفی به تو آسیب میزند، در حالی که فرد آگاه و با درک، اصلاً به این چیزها اهمیت نمیدهد و به وجود خاری که ممکن است به پاهایش آسیب بزند، توجهی نمیکند.
هوش مصنوعی: اگرچه ما به بلندای آسمانها میرسیم و همچون ابرها پرواز میکنیم، اما این محبتها و وابستگیها همچنان نمیگذارند ما از زمین جدا شویم.
هوش مصنوعی: آیا میتوان دلی را پیدا کرد که به صورت ثابت و مشخصی از زیباییهای دنیا متاثر شود؟ دلی که با طغیان و سرکشیاش، درس عبرتی از دنیا نگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.