ز آه عاشقان اندیشهای اختر نمیدارد
ز دود تلخ پروا دیده مجمر نمیدارد
به تلخی صبر کن تا معدن گوهر توانی شد
که آب بحر چون شیرین شود گوهر نمیدارد
ز آسیب شکستن نیست شاخ پرثمر ایمن
غم فربه شدن صید مرا لاغر نمیدارد
چه سازم بر جگر دندان نومیدی نیفشارم؟
جراحتهای پنهان بخیه دیگر نمیدارد
درین گلزار زیبنده است تاج زر به بینایی
که چشم از پشت پای خود چو نرگس برنمیدارد
ندارد حاصلی جز ناله پیوند تهیچشمان
نیی کز چاه میآید برون شکر نمیدارد
خرد دارد غم دنیا، غرور عشق را نازم
که گر افتد ز دستش هردو عالم، برنمیدارد
غنیمت دان درین عالم وصال سبزخطان را
که باغ خُلد این ریحان جانپرور نمیدارد
ز بخت تیرهٔ ما شد غبارآلود خط لعلش
وگرنه آتش یاقوت خاکستر نمیدارد
به لوح ساده از روشنضمیران صلح کن صائب
که چون آیینه گردد صیقلی جوهر نمیدارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و دردناک خود میپردازد. او به تلخی و صبر اشاره میکند و میگوید که عشق و رنجهای آن به انسان ارزش و گوهر میدهد، هرچند که باید تحمل کرد. همچنین، او بر این نکته تأکید دارد که زیبایی و ارزش واقعی در عشق و وصال به دست میآید و در غم و اندوه نیز حکمت و خردی نهفته است. شاعر به ناکامیها و غفلتهای ناشی از عاشقی اشاره میکند و در نهایت بر اهمیت صلح و آرامش در زندگی تأکید میکند، چرا که اینها به انسان عمق و معنا میبخشند.
هوش مصنوعی: عاشقان به شدت درگیر حسرت و اندوه هستند و این احساسات تلخ مانند دودی در فضا پراکنده میشود. در این حالت، ستارهها نمیتوانند به آنها امیدی بدهند و حتی مشعلهای روشنایی هم تحت تأثیر این ناراحتیها قرار دارند.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به ارزش و زیبایی واقعی خود، باید در برابر سختیها و تلخیها صبر کنی؛ زیرا پس از گذشت این دشواریها، میتوانی به گنجینی از سرشت خود دست یابی، همانطور که دریاها به شیرینی میرسند، در حالی که خود دریاها گوهر ندارند.
هوش مصنوعی: درخت پربار از آسیبهای شکستگی در امان نیست و نگران شدن از غمها باعث نمیشود که من از هدفم دور شوم یا ضعیف شوم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم بر دل خود غم و ناامیدی را بیشتر کنم؟ زخمهای پنهان دیگر درمانی ندارند.
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا، کسی که دیدش را از زیباییهای اطرافش برنمیدارد، شایسته است که تاج زرینی بر سر داشته باشد. او مانند نرگسی است که همیشه به زمین خیره است و از دیدن زیباییها غافل نیست.
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به بیثمر بودن تلاشها و درد و رنج ناشی از جدایی دارد. سخن از کسی است که از عمق چاهی تیره و تار به ناله و گدایی میپردازد، اما در نهایت چیزی جز زخم و ناکامی نصیبش نمیشود. در این وضعیت، حتی شکر و خوشی هم در کار نیست و فقط درد و غم وجود دارد.
هوش مصنوعی: عقل و خرد به غمهای دنیا آگاه است، اما عشق مانند یک احساس بلندمرتبه و ارزشمند است که اگر از دست برود، هیچ چیز دیگر در دنیا نمیتواند جایش را پر کند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، دیدار و وصال معشوقانی با موهای سبز و زیبا را غنیمت شمرده و قدر آن را بدان، زیرا که باغ بهشت این معشوق جانپرور را ندارد.
هوش مصنوعی: از بدشانسی ما، خط لعلش غبارآلود شد و اگر نه، آتش یاقوت هرگز خاکستر نمیگذارد.
هوش مصنوعی: در کلامی ساده و روشن، به دیگران صلح و دوستی را پیشنهاد کن، زیرا اگر این ارتباط مانند آینه صاف و بینقص باشد، دیگر نیازی به تظاهر یا ادعا در مورد کیفیت درونی آن نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میآشام غمت پیمانه و ساغر نمیدارد
به جز تبخاله بر لب ساغر دیگر نمیدارد
ندانم از خدا برگشته مژگانت چه میخواهد
که سر از سجده محراب ابرو برنمیدارد
تو بیپروا درون دل، ولی از حال او غافل
[...]
هنرور را هنر گرد غم از دل برنمی دارد
که پروای لب خشک صدف گوهر نمی دارد
دلیل جوهر ذاتی است دلجویی ضعیفان را
که هر تیغی که باشد کند، سوزن بر نمی دارد
اگر خواهی دل روشن به آه گرم زور آور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.