گنجور

 
صائب تبریزی

به احسان خانه از سیل حوادث رسته می‌گردد

در بی‌خیر در اندک زمانی بسته می‌گردد

تو از کوتاه‌بینی می‌کنی اندیشه روزی

وگرنه آسیای آسمان پیوسته می‌گردد

مشو در هم ز سختی‌های دوران چون سبک‌مغزان

که سنگ آخر نصیب پسته‌لب بسته می‌گردد

مکن دل را به رنگ و بو پریشان چون هوسناکان

که از گردآوری برگ خزان گلدسته می‌گردد

منه پیش ره ارباب حاجت چوب ای غافل

که از دربان در ارباب دولت بسته می‌گردد

تو می‌سازی ز غفلت گرم جای خود، نمی‌بینی

که چرخ از کهکشان اینجا میان بربسته می‌گردد

به تسبیح ریای زاهدان از ره مرو صائب

که چندین دام مکر اینجا عنان بگسسته می‌گردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سلیم تهرانی

فلک دایم به قصد مردم وارسته می‌گردد

چو صیادی که در دنبال صید خسته می‌گردد

درین گلشن مرا بر ساده‌لوحی خنده می‌آید

که دارد مشت خاری وز پی گلدسته می‌گردد

ز بی‌تابی سوی مقصود نتواند کسی ره برد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه