به احسان خانه از سیل حوادث رسته میگردد
در بیخیر در اندک زمانی بسته میگردد
تو از کوتاهبینی میکنی اندیشه روزی
وگرنه آسیای آسمان پیوسته میگردد
مشو در هم ز سختیهای دوران چون سبکمغزان
که سنگ آخر نصیب پستهلب بسته میگردد
مکن دل را به رنگ و بو پریشان چون هوسناکان
که از گردآوری برگ خزان گلدسته میگردد
منه پیش ره ارباب حاجت چوب ای غافل
که از دربان در ارباب دولت بسته میگردد
تو میسازی ز غفلت گرم جای خود، نمیبینی
که چرخ از کهکشان اینجا میان بربسته میگردد
به تسبیح ریای زاهدان از ره مرو صائب
که چندین دام مکر اینجا عنان بگسسته میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فلک دایم به قصد مردم وارسته میگردد
چو صیادی که در دنبال صید خسته میگردد
درین گلشن مرا بر سادهلوحی خنده میآید
که دارد مشت خاری وز پی گلدسته میگردد
ز بیتابی سوی مقصود نتواند کسی ره برد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.