ز بالیدن ترا هردم لباسی تازه میگردد
نگنجد در قبا حسنی که بیاندازه میگردد
که را ای غنچهلب این لعل میگون است از خوبان؟
که صد برگ از تماشایش گل خمیازه میگردد
نباشد لالهای حاجت جگرگاه بدخشان را
کجا رخسار او منتپذیر از غازه میگردد؟
ز خط هر چند شد زیر و زبر مجموعه حسنت
همان از طاق ابروی تو ایمان تازه میگردد
به دعوی لب گشودن میدهد یاد از تهیمغزی
که چون خُم خالی از می شد بلندآوازه میگردد
عزیزی هرکه را در مصر هستی از سفر آید
مرا داغ دل گمگشته از نو تازه میگردد
مرا گر خندهای چون غنچه در سالی شود روزی
به لب تا از ته دل میرسد خمیازه میگردد
ز عاشق حسن صائب میشود مشهور در خوبی
گلستانی ز یک بلبل بلند آوازه میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر قسمت مرا زان تیغ زخمی تازه میگردد؟
که زخم کهنهام بیبخیه از خمیازه میگردد
بساط پرتو خورشید و مه برچیده خواهد شد
به این دستور اگر حسن تو بیاندازه میگردد
مکن از ماندگی اندیشه، پا مردانه در ره نه
[...]
ز آهم حسن روی یار بیاندازه میگردد
صبا رخسارهٔ میگون گل را غازه میگردد
پی جمعیت اوراق خوبی زلف مشکینش
کتاب روی او را رشتهٔ شیرازه میگردد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.