صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۴

به احسان خانه از سیل حوادث رسته می‌گردد

در بی‌خیر در اندک زمانی بسته می‌گردد

تو از کوتاه‌بینی می‌کنی اندیشه روزی

وگرنه آسیای آسمان پیوسته می‌گردد

۳

مشو در هم ز سختی‌های دوران چون سبک‌مغزان

که سنگ آخر نصیب پسته‌لب بسته می‌گردد

مکن دل را به رنگ و بو پریشان چون هوسناکان

که از گردآوری برگ خزان گلدسته می‌گردد

منه پیش ره ارباب حاجت چوب ای غافل

که از دربان در ارباب دولت بسته می‌گردد

۶

تو می‌سازی ز غفلت گرم جای خود، نمی‌بینی

که چرخ از کهکشان اینجا میان بربسته می‌گردد

به تسبیح ریای زاهدان از ره مرو صائب

که چندین دام مکر اینجا عنان بگسسته می‌گردد