خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد
کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد
در ایام خط از عاشق عنا نداری نمی آید
گدای شرمگین در پرده شب بی حیا گردد
دل بیگانه خوی من میانجی برنمی دارد
من و حسنی که پیش از چشم با دل آشنا گردد
زمطلب چون گذشتی سر نهد مطلب به دنبالت
فلک بر مدعا گردد چو دل بی مدعا گردد
سخنور شکوه بیهوده دارد از تهیدستی
نمی داند که نی چون پر شکر شد بینوا گردد
زیاد پیری افتد رعشه در رگهای جان من
چو شمعی کز نسیم صبحدم بی دست و پا گردد
تمنای رهایی داشتم از خط، ندانستم
که از هر حلقه ای در صید دل دامی جدا گردد
زدرد داغهای مشکسود من خبر دارد
به عشق نو خطی هر کس که صائب مبتلا گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت چشمها و ابروهای معشوق اشاره دارد و بیانگر این است که با دیدن این زیباییها، هر حاجتی برآورده میشود. شاعر از عاشقانی سخن میگوید که در جستجوی عشق خود دچار مشکلات و محدودیتهایی هستند و در دل بیگانهای نمیتوانند کار خود را پیش ببرند. او همچنین از سختیهای زندگی و احساس کمبود در عواطف و عشق میگوید و تأکید میکند که در زندگی، زمان و شرایط میتواند به ما آسیب زده و بیپناهی و فقر را به وجود آورد. در پایان، شاعر به درد عشق و داغهایی که او را آزرده کرده، اشاره میکند و از حالتی از وابستگی و مبتلا شدن به عشق صحبت میکند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال چشمی که با آن ابروهای کمانی آشنا شود، زیرا از این مکان مقدس هر خواستهای که داشته باشی برآورده میشود.
هوش مصنوعی: در روزهای زندگی، اگر از معشوق خبری نباشد، عشق و محبت قلب عاشق را رنج میدهد. مثل اینکه گدایی شرمگین، در تاریکی شب بدون حیا و خجالت ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: دل غریبهی من نمیتواند واسطهای باشد میان من و زیبایی که پیش از آنکه در چشم ببینم، با دل آشنا شدهام.
هوش مصنوعی: وقتی از مفهوم و مطلبی عبور کنی، آن موضوع به دنبالت میآید و مانند آسمان به خواستهات پاسخ میدهد، همانطور که دل بدون خواستهاش به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: سخنران به اشتباه از فقر و تهیدستی شکایت میکند، در حالی که نمیداند اگر نی، که بهظاهر بیمقدار است، در مسیرش شکر بیافریند، به مقام والایی میرسد و دیگر فقیر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که پیری به سراغم میآید، احساس لرز و ضعف در وجودم میکنم، مانند شمعی که در نسیم صبح بدون قدرت و توانایی میلرزد.
هوش مصنوعی: من آرزوی آزاد شدن از محدودیتها و موانع را داشتم، اما نمیدانستم که هر بار از یک زنجیر یا حلقه کوتاه میشوم، در واقع خودم را در دام دیگری گرفتار میکنم.
هوش مصنوعی: درد و رنجهای عمیق من فقط برای خودم نیست، بلکه عشق جدیدی که هرکسی را به درد میآورد، نشاندهنده حالتی است که من نیز درگیر آن هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو بالا می شود طول امل چون قد دو تا گردد
که مار از امتداد روزگاران اژدها گردد
زخورشید سبکسیرست نعل سایه در آتش
زهی غافل که شاد از سایه بال هما گردد
نقاب چهره امید باشد گرد نومیدی
[...]
فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گردد؟
ز چنگ خاربن، دامان صحرا کی رها گردد؟
طلب پیش کریمان، احتیاج سائلان باشد
چو کف از سیم وزر خالی شود، دست دعا گردد
ندارند از ته دل الفتی اهل جهان باهم
[...]
گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گردد
در این گلشن اگر یک غنچه امید وا گردد
نظر تنگی است این گردون که با وسعت نمیسازد
به تنگ آید دل گرمی اگر مطلب روا گردد
کمانداری است بیرحمی که زورش کس نمی داند
[...]
ز دنیا هر که شد لبریز عمرش بی بقا گردد
چو کشتی پر شود از آب گرداب فنا گردد
نوید وصل فارغ می کند از ناله عاشق را
جرس را چون گره از دل گشاید بی صدا گردد
نباشد خواب آسایش به گلشن چشم شبنم را
[...]
چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گردد
که دل را رخنه های سینه محراب دعا گردد
چو می از شیشهٔ واژون نگار ناز پروردم
گر آید سوی من از ناز در هر گام واگردد
غبار غم زبس داریم بر رو گرد برخیزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.