یاد ایامی که گلچین در گلستانت نبود
بوالهوس را دست بر سیب زنخدانت نبود
بوسه از یاقوت آتش مشربت رنگی نداشت
طوطی خط خوش نشین شکرستانت نبود
بوی پیراهن یکی از سینه چاکان تو بود
نکهت گل محرم چاک گریبانت نبود
کاکلت پهلو تهی می کرد از باد صبا
شانه را دستی به زلف عنبر افشانت نبود
العطش می زد تمنا در بیابان طلب
محشر لب تشنگان چاه زنخدانت نبود
زهر بی پروایی از تیغ نگاهت می چکید
سرمه را دست سیه کاری به مژگانت نبود
لوح رخسار تو از نقش تماشا ساده بود
دست یغمایی در آغوش گلستانت نبود
این زمان گردید وقف عام، ورنه پیش ازین
غیر صائب بلبلی در باغ و بستانت نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد روزهایی میافتد که زیباییها و لذتها در زندگیاش کمتر بود. او به فقدان عشق و رؤیاهای شیرین اشاره میکند و احساس میکند که در آن زمانها، دنیای اطرافش خالی از جذابیت و زیبایی بوده است. بوسهها و عطرها از بین رفتهاند و حتی نگاه معشوقش نیز کمرمق و بیاثر شده است. شاعر به شادیها و زیباییهایی که در زمانهای گذشته وجود داشتهاند اشاره میکند و حسرت آن روزها را میخورد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که این روزها همه چیز تغییر کرده و دیگر زیباییهایی که در گذشته برایش معنا داشتند، اکنون کم رنگ شدهاند.
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی میافتم که دیگر کسی در باغ گلهای تو نبود و عشق و محبت در دستان بوالهوسان نسبت به تو وجود نداشت.
هوش مصنوعی: بوسههای تو مانند یاقوت و با طراوت است اما رنگ و جلا ندارد. طوطی که باید با صدای خوش صحبت کند و شیرینی را به یاد بیاورد، در اینجا حضور ندارد.
هوش مصنوعی: بوی پیراهن یکی از عاشقان تو بود، اما عطر گل محرم به چاک گریبان تو نرسید.
هوش مصنوعی: موهای تو، هنگامی که نسیم سحر به آن میوزید، در کنار صورتت قرار میگرفت، اما نمیتوانست دستی برای جمع کردن زلفهای خوشبو و عطرآگینت پیدا کند.
هوش مصنوعی: در بیابان تشنگی، عطش به شدت احساس میشود و آرزوی پیدا کردن آب در دل تشنگان به اوج میرسد. اما به نظر میرسد که چاه آب مورد نیاز در جایی کاملاً ناپیدا و دور از دسترس است.
هوش مصنوعی: نگاه تو چنان نافذ و بیپرواست که مانند زهر بر سرمه اثر میگذارد و هیچ هنرمندی، حتی با دستانی ماهر، نتوانسته از زیبایی چشمانت برداشت کند.
هوش مصنوعی: چهرهات به گونهای بود که تماشای آن بسیار آسان و دلنشین بود، اما دریغ که دستانی چون یغما از زیباییات در آغوش باغ گلهای تو بیبهره مانده بودند.
هوش مصنوعی: این زمان، اوضاع برای همه تغییر کرده و به حالتی عمومی درآمده است، وگرنه قبل از این هیچ کس جز صائب در باغ و بستان تو، مانند بلبل نغمهسرا نبود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود
صبر پی گم کرد چون همدست دستانت نبود
صد هزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.