پیش ازین حسن مجرد تشنه زیور نبود
چشم دریا در خمار شبنم گوهر نبود
بلبل ما هر زمان بر شاخساری می نشست
بیضه افلاک ما را زیر بال و پر نبود
در گلستانی که ما گلبانگ عشرت می زدیم
زهره فریاد کردن حلقه را بر در نبود
خط او این نقش زد بر آب، ورنه پیش ازین
پرده دار آتش یاقوت خاکستر نبود
رفته رفته آب شد آیینه از تاب رخش
چون نگردد آب، آخر سد اسکندر نبود
خاطری از موی سر آشفته تر می خواستند
پیش ازین دیوانگی تنها به موی سر نبود
تنگدستی قسمت صاحبدلان امروز نیست
غنچه این باغ را در جیب هرگز زر نبود
در صدف تا داشت صائب گوهرم آرامگاه
کوه غم بر خاطرم از سنگ بد گوهر نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.