دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود
صبر پی گم کرد چون همدست دستانت نبود
صدهزاران گوی زرین داشت چرخ از اختران
ز آن همه یک گوی در خورد گریبانت نبود
ماه در دندان گرفته پیشت آورد آسمان
زآنکه در روی زمین چیزی به دندانت نبود
قصد دل کردی نگویم کان رگی با جان نداشت
لیک جان آن داشت کان آهنگ با جانت نبود
خوشدلی گفتی که داری اللهالله این مگوی
بود این دولت مرا اما به دورانت نبود
فتنه را بر سر گرفتم چون سرِ کار از تو داشت
عقل را در پا فکندم چون بفرمانت نبود
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
از جفا بر حرف تو انگشت نتوانم نهاد
کز وفا تا تو توئی حرفی به دیوانت نبود
آتش غم در دل تابان خاقانی زدی
این همه کردی و میگویم که تاوانت نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به بیان احساسات عاشقانه و ناامیدی خود میپردازد. او از سختیهایی که به خاطر عشق کشیده، صحبت میکند و به ناکامیهایش در این راه اشاره میکند. شاعر به توصیف زیباییها و لذتهایی میپردازد که نتوانسته به آنها دست پیدا کند. همچنین، او به نداشتن شراکت و همراهی در عشق خود اشاره میکند و تأکید میکند که کارها و امیدهایش بینتیجه ماندهاند. در نهایت، شاعر به حسرت و درد ناشی از این عشق اشاره میکند و میگوید که تمام تلاشهایش برای رسیدن به معشوق نیز ثمری نداشته است.
هوش مصنوعی: دل در نهایت توانست خود را جمع و جور کند، چون در میدان نبرد مردی که فرماندهی کند، وجود نداشت. صبر نیز از بین رفت، چرا که یاری برای کمک به دستانت پیدا نشد.
هوش مصنوعی: چرخ فلک دارای صدها هزار گوی زرین از ستارههاست، اما از میان همه آنها، هیچکدام به اندازه یک گوی در خور گریبان تو نمیباشد.
هوش مصنوعی: ماه در آسمان را به دندان گرفته و پیش تو آورده است، چرا که در روی زمین چیزی در دندان تو نیست.
هوش مصنوعی: اگر قصد داشتی که درباره دل من صحبت نکنی، باید بگویی که علاقهام به تو ارتباطی با جان من ندارد؛ اما حقیقت این است که آن عشق و احساس، واقعی و عمیق بود و در دل من جاری بود، حتی اگر به ظاهر برای تو جذابیت نداشت.
هوش مصنوعی: خوشحالی و شادی میگویی که به یاد خداوند هستی، اما این را نگو، چون این نعمت و خوشبختی از آن من است و در زمانهای تو در دسترس نبود.
هوش مصنوعی: من درد و آشفتگی را به دوش کشیدم، زیرا عقل و خرد را بیاثر و بیفایده میدیدم هنگامی که فرمان تو در میان بود.
هوش مصنوعی: من از تو خواستم که به وصالت برسم ولی وقتی به کعبههای دوگانه نگاه کردم، متوجه شدم که فقط سه چیز میماند و باقی از دوری تو ناپدید شدهاند.
هوش مصنوعی: به دلیل بدی رفتار تو، نمیتوانم به حرف تو اشارهای کنم، زیرا زمانی که تو در وفا باشی، حرفی در دیوانت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: غم تو در دل خاقانی مانند آتشی درخشان است، اما با وجود این همه زحمت و تلاش که کردی، به نظرم سزاوار این عذاب نیستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد ایامی که گلچین در گلستانت نبود
بوالهوس را دست بر سیب زنخدانت نبود
بوسه از یاقوت آتش مشربت رنگی نداشت
طوطی خط خوش نشین شکرستانت نبود
بوی پیراهن یکی از سینه چاکان تو بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.