گنجور

 
صائب تبریزی

پایه نظم بلند از علم کمتر چون بود؟

علم موزون کم چرا از علم ناموزون بود؟

گردبادش جلوه انگشت زنهاری کند

دامن دشتی که گرم از سینه مجنون بود

کنج عزلت کرد مستغنی مرا از احتیاج

خم لباس و خانه و گلزار افلاطون بود

نیست ممکن نخل احسانی کند نشو و نما

تا به مغز خاک پنهان ریشه قارون بود

گر ببندد محتسب میخانه را در، گو ببند

ساقی و نقل و شراب ما لب میگون بود

می شود هم پله قارون به اندک فرصتی

دوش هر کس زیر بار منت گردون بود

جوش گل سازد خروش بلبلان صائب زیاد

عشق روزافزون شود چون حسن روزافزون بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

تا ترا گرد مه از مشگ سیه پرهون بود

در تمنای رخت جان و دلم مرهون بود

گر ترا یارا بجای من بود یار دگر

در دو چشم من بجای خواب هر شب خون بود

تا بود معجون بمشگناب تار زلف تو

[...]

میبدی

عشق جانان باختن کی در خور هردون بود

مهر لیلی داشتن هم بابت مجنون بود

جامی

هر شبم در سر خیال آن لب میگون بود

دامن از مژگان و مژگان از دلم پر خون بود

چون رسد پیکان تو بر سینه آنگه بگذرد

از رسیدن درد بگذشتن بسی افزون بود

آن غزالی تو که از بهر شکارت عالمی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
غروی اصفهانی

باز طبعم را هوای بادۀ گلگون بود

در سرم شور و نوا و نغمۀ موزون بود

نوبهار است و کنار یار، ساقی می بیار

طالع می با مبارک طلعتی میمون بود

باده گلرنگ و نگاری شوخ و شنگ و وقت تنگ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه