جام خالی غوطه در خُم بیمحابا میزند
ابر چون بیآب شد بر قلب دریا میزند
در زوال خویش چون خورشید میسوزد نفس
مهر خود از نامجویان هرکه بالا میزند
میکند طی راه چندینساله را در یک قدم
راهپیمایی که پشت پا به دنیا میزند
چون خروس بیمحل بر تیغ میمالد گلو
هرکه در بزم بزرگان حرف بیجا میزند
در دل شیرین به زور دست نتوان جای کرد
تیشه بیجا کوهکن بر سنگ خارا میزند
باخت سر زلف ایاز از سرکشی با خسروان
دلسِیَهْ بر دولت خود عاقبت پا میزند
بیقراری در حریم وصل عاشق را به جاست
موج، پیچ و تاب در آغوش دریا میزند
هرکه بردارد به دوش از بردباری بار خلق
سینه چون کشتی به دریا بیمحابا میزند
سوخت مجنون مرا سودا و عشق سنگدل
همچنان بر آتشم دامان صحرا میزند
میکند ضبط نفس در زیر آب زندگی
صائب از تیغ شهادت هرکه سر وامیزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه همین بر قلب ایمان یا دل ما میزند
دزد خال او شبی خود را به صد جا میزند
جام چون خالی شود سر مینهد در پای خُم
ابر چون بیآب شد بر قلب دریا میزند
اینقدرها شوربختی را اثر می بوده است؟
[...]
مطرب این مجلس امشب راه دلها میزند
چنگ بر طنبور و ناخن بر دل ما میزند
این که در دیر مغان منصور جا دارد بس است
از چه دیگر پیش مستان حرف بیجا میزند
کوهکن در عاشقی زد تیشهٔ خود را به سر
[...]
عاقبت شرم امل بر غفلت ما میزند
ربشهپردازی به خواب دانهها پا میزند
شش جهت کیفیت اسرار دلگلکرده است
رنگ می جام دگر بیرون مینا میزند
خانمان تنگی ندارد گر جنون دزد نفس
[...]
با خیال چشم مستت هر که صهبا میزند
چون سکندر پای خود بر فرق دارا میزند
بیتو مینای طرب بر سنگ خارا میزند
نشئه عمر خضر جوش دو بالا میزند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.