هر که در زنجیر آن مشکین سلاسل ماند ماند
عقده ای کز پیچ و تاب زلف در دل ماندماند
پا کشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق
هر که را چون سرو اینجا پای در گل ماندماند
ناقص است آن کس که از فیض جنون کامل نشد
در چنین فصل بهاری هر که عاقل ماندماند
سیل هیهات است تا دریا کند جایی مقام
یک قدم هر کس که از همراهی دل ماندماند
چشم قربانی نگرداند ورق تا روز حشر
دیده هر کس که در دنبال قاتل ماندماند
می برد عشق از زمین بر آسمان ارواح را
زین دلیل آسمانی هر که غافل ماندماند
تشنه آغوش دریا را تن آسانی بلاست
چون صدف هر کس که در دامان ساحل ماندماند
نیست ممکن نقش پا را از زمین برخاستن
هر گرانجانی که در دنبال محمل ماندماند
می شود هر دم عجبتر نقش روزافزون حسن
هر که را از حیرت اینجا دست بر دل ماندماند
فرصتی تا هست بیرون آی از زندان جسم
در بهاران تخم بیدردی که در گل ماندماند
بی سرانجامی است خضر راه بی پایان عشق
هر که در فکر سر و سامان منزل ماندماند
هر دلی کز بیم آشتهای بی زنهار عشق
چون سپند خام در بیرون محفل ماندماند
راه پیمایی نگردد جمع با آسودگی
هر که را دامن ته دیوار منزل ماندماند
برنمی گردد به گلشن شبنم از آغوش مهر
هر که صائب محو آن شیرین شمایل ماندماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دردها و چالشهای عشق و عشقورزی است. شاعر به توصیف افرادی میپردازد که هنوز در زنجیر عشق ماندهاند و نمیتوانند از آن رهایی یابند. او به پیچیدگیها و مشکلات عشق اشاره میکند، بهویژه در فصول بهار که با زیباییها و شادیها نیز همراه است. او میگوید کسانی که نتوانستهاند به جنون عشق دست یابند و از آن لذت ببرند، ناقص هستند.
شاعر به ارتباط میان زمین و آسمان و جاذبههای عشق اشاره میکند و به کسانی که در پی خوشیهای زودگذر و دنیوی ماندهاند، هشدار میدهد. او تأکید میکند که رهایی از زنجیر عشق ممکن است، اما نیاز به اقدام و شهامت دارد. در نهایت، او به این نکته میپردازد که زندگی بدون عشق و امید، بیهدف و بیمعنا است و هر کس که در پی عشق حقیقی باشد، باید از ترسها و نگرانیها عبور کند و به دنبال آزادسازی دل خود برود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در قید و بند آن زلفهای سیاه و پرپیچ و تاب بماند، به درد و حسرتی گرفتار میشود که با وجود این زنجیرها، همچنان در دل او باقی میماند.
هوش مصنوعی: دور ماندن از مشکلات و دردهای عشق دشوار است، چرا که افرادی که مانند سرو راست و استوار هستند، در اینجا در عشق غرق شده و با مشکلات آن دست و پنجه نرم میکنند.
هوش مصنوعی: کسی که در این فصل زیبا و پرشکوه، از شور و حال بینظیر عشق بهرهمند نشده باشد، ناقص است. هر کس که در عقل و فهم باقی مانده، در واقع از این جنون خوشایند و لطیف دور مانده است.
هوش مصنوعی: سیل، غیر از دریا نمیتواند جایی را بسازد. هر کس که از همراهی و دوستی دلش را جدا کند، حتی یک قدم هم نمیتوان پیشرفت کرد.
هوش مصنوعی: چشم قربانی هیچ وقت به برگزارش برنمیگردد تا روز قیامت. هر کسی که در جستجوی قاتل خود باشد، همچنان در این حالت باقی میماند.
هوش مصنوعی: عشق انسانها را از دنیای مادی به دنیای معنوی میبرد و به همین خاطر کسانی که از این عشق غافل باشند، از نعمتهای آسمانی محروم میمانند.
هوش مصنوعی: کسی که در ساحل مانده و جرأت ورود به دریا را ندارد، در حقیقت زندگیاش بیمعنی و پر از درد است. او مانند صدفی است که در خشکی مانده و از آب و زندگی دور است. این بیعملی و ترس از ورود به دریا، به او آسیب میزند و تشنگی او به آرامش دریا را بیشتر میکند.
هوش مصنوعی: امکان ندارد که اثر پا از زمین برود، هر کسی که در پی مرکب و بار سنگینی بماند.
هوش مصنوعی: هر روز زیباییهای تازهتری از عشق به نمایش درمیآید و من از شگفتی این همه زیبایی، در اینجا ماندهام و نمیدانم چگونه دل خود را با این شگفتی همراستا کنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که فرصت داری، از بند جسم خود خارج شو و در بهار، بذر بیدردی را که در دل گل مانده، بکار.
هوش مصنوعی: خضر، نماد هدایت و راهنمایی در عشق، به معنای بیپایانی و عدم نتیجهگیری در این راه است. اگر کسی در فکر رسیدن به نتیجه و نظم در عشق باشد، در واقع در جستجوی چیزی است که هرگز به آن نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر دلی که از ترس عشق به طور ناگهانی و بیاجازه به عشق وارد میشود، مانند چوبی نرم و خام است که در خارج از جمع و محفل میماند.
هوش مصنوعی: در پیادهروی، هیچکس نمیتواند با آرامش حرکت کند، زیرا من در کنار دیوار خانهام باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و دلربایی معشوق دلبسته شده، دیگر به جایی جز آغوش محبت و شیرینی آن معشوق بازنمیگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ماند
هر گره کز چین ابروی تو در دل ماند ماند
نیست جولانگاه هر کس شاهراه بیخودی
رفت از خود هر که دانست آنکه غافل ماند ماند
دیدهٔ آیینه از حیرت نمی آید بهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.