گنجور

 
صائب تبریزی

از حریص افزون به قانع فیض احسان می‌رسد

روزی مور از شکرخند سلیمان می‌رسد

حاصل عالم بود از قانعان، کز کشتزار

هرچه از موران زیاد آید به دهقان می‌رسد

بید می‌گردد پس از خشکی برومند از نبات

از سر منصور دار آخر به سامان می‌رسد

حلقه درگاه امیدست چشم انتظار

بوی پیراهن به داد پیر کنعان می‌رسد

حسن را دارد سپند از چشم بدبینان نگاه

ناله بلبل به فریاد گلستان می‌رسد

وصل می‌خواهی، تلاش خاکساری کن که گرد

تا نفس را راست می‌سازد به دامان می‌رسد

تیره‌روزان خوب می‌دانند صائب قدر هم

شام زلف آخر به فریاد غریبان می‌رسد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
همام تبریزی

دردمندان را ز بوی دوست درمان می‌رسد

مژدۀ فرزند پیش پیر کنعان می‌رسد

یوسف کنعانی از زندان همی‌یابد خلاص

خاتم دولت به انگشت سلیمان می‌رسد

خضر را نور الهی رهنمایی می‌کند

[...]

ابن یمین

یارب این خرم نسیم از عالم جان می‌رسد

یا ز بستان ارم یا باغ رضوان می‌رسد

یا دم پیراهن یوسف شده همراه او

از برای نور چشم پیر کنعان می‌رسد

یا مشام جان پاک مصطفی را از یمن

[...]

سلمان ساوجی

شادی آمد از درون امشب که هان جان می‌رسد

جان به استقبال شد بیرون که جانان می‌رسد

یار چون گیسو کشان در پای یار آمد ز در

مژده ای دل کان شب سودا به پایان می‌رسد

خوش بخند ای دل که اینک صبح خندان می‌دمد

[...]

جهان ملک خاتون

مژده‌ای دادم صبا ای دل که جانان می‌رسد

درد دوری را بده تسکین که درمان می‌رسد

باد نوروزی پیامی می‌دهد سوی چمن

کان گل خوشبو در این زودی به بستان می‌رسد

گرچه محرومی ز روز دولت وصلش دلا

[...]

ابن حسام خوسفی

مژده ای دل مر ترا کآرامش جان می‌رسد

خَه خَه ای جان زنده شو چون بوی جانان می‌رسد

بَخ بَخ ای آدم ترا کایّام ناکامی گذشت

کز یزید خوش‌خبر پیغام رضوان می‌رسد

سر برآر ای ساکن بیت‌الحزن تا بشنوی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه