آب حیوان دید لعلت را و ایمان تازه کرد
از دهان موج بیتابانه صد خمیازه کرد
از پریشان گردی گلشن زهم پاشیده بود
دام، اوراق پر و بال مرا شیرازه کرد
خنده شادی چه می جویی درین ماتم سرا؟
گل تمامی عمر خود را صرف یک خمیازه کرد
شرکت فیض شهادت بر نتابد رشک عشق
کشتن پرویز داغ کوهکن را تازه کرد
طوق زنار گلوی قمریان را پاره ساخت
سرو پیش قد موزون تو ایمان تازه کرد
با بزرگان باش صائب تا شود نامت بلند
خم فلاطون را درین عالم بلندآوازه کرد
پیش ازین هر چند شهرت داشت در ملک عراق
سیر ملک هند صائب را بلندآوازه کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و تأثیرگذار بر روح انسان میپردازد. شاعر از زیباییهای طبیعی و عشق سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه مشاهدههای ساده میتوانند ایمان و امید را در دل آدمی زنده کنند. او به دنبال شادی در دنیایی پر از غم است و میگوید که حتی زندگی گلها هم با یک خمیازه معنای عمیقی پیدا میکند. همچنین به مسأله شهادت و عشق اشاره میشود و در نهایت، نویسنده از اهمیت همراهی با افراد بزرگ و تأثیری که بر شهرت و نامآوری فرد میگذارند، سخن میگوید. این متن یک ترکیب از عواطف عمیق، عشق، و جستجوی نام و اعتبار در زندگی است.
هوش مصنوعی: آب حیوان به زیبایی تو نگاه کرد و ایمانش تازه شد. از دل تلاطم امواج با صدای خمیازهای طولانی به تردید افتاد.
هوش مصنوعی: در اثر پریشانی و آشفتگی، باغ از هم ریخته و خراب شده بود. اما در این میان، بال و پر من را به هم جمع کرده و سامان داد.
هوش مصنوعی: در این خانهی غم، چرا به دنبال شادی و خنده هستی؟ گل، تمام عمرش را فقط برای یک نفس عمیق و بیحالت گذراند.
هوش مصنوعی: برخی از افراد به شدت به عشق و شجاعت علاقه دارند و نمیتوانند تحمل کنند که کسی جز آنها به این مقام برسد. در اینجا اشاره به این است که عشق و شهادت در میان آدمها نه تنها حس حسادت را به وجود میآورد، بلکه یاد و خاطرهای از تلاش و جانفشانی را زنده میکند.
هوش مصنوعی: یقهی زیبا و آراستهٔ قمریان را پاره کرد و قامت راست و موزون تو باعث شد که ایمان تازهای در دلها ایجاد شود.
هوش مصنوعی: با افراد برجسته و بزرگوار ارتباط داشته باش تا نام و اعتبارت در این جهان به اوج برسد. خم و چراغ فلسفهای چون فلاطون، در این دنیا به همین دلیل مشهور و شناخته شده است.
هوش مصنوعی: پیش از این، در سرزمین عراق، شهرتی داشت، اما سفر به هندوستان، صائب را نامآورتر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه کرد
یک سخن گفت از لب شیرین که جانش تازه کرد
عقل اگرچه بر رخت دروازه چشمم ببست
فتنه در ملک دل آخر رخنه زین دروازه کرد
تا تو پیدا گشتی ایمه نام شیرین گشت گم
[...]
دورگردون تا دماغ جام عیشم تازهکرد
پیکرم چون ماه یکسر طعمهٔ خمیازه کرد
گو دو روزم نسخهٔ فطرت پریشانیکشد
چشم بستن خواهد اجزای هوس شیرازهکرد
رونق شام و سحر پر انفعال آماده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.