گنجور

 
صائب تبریزی

چینی که طراز جبهه یارست

بندی است که بر زبان اغیارست

حسن از تمکین دوام می گیرد

گوش سنگین حصار گلزارست

سیری ز نظاره نیست عاشق را

آیینه گرسنه چشم دیدارست

هر چند ترا ز نام ما ننگ است

هر چند ترا ز یاد ما عارست:

با یاد توام هزار هنگامه

با نام توام هزار و یک کارست

در کوچه گوهرست رفتارش

چون رشته سبکروی که هموارست

کوته نظری است خوشدلی کردن

ز اقبال که پیش خیز ادبارست

با عشق جدل مکن که نه گردون

یک لقمه این نهنگ خونخوارست

کوه غم عشق برگ کاهی نیست

بر خاطر من که برگ گل بارست

در دل مگذر که خواب آسایش

در سایه این شکسته دیوارست

در دیده خرده بین ما صائب

دل مرکز و نه سپهر پرگارست

 
 
 
صائب تبریزی

این چه خط است و این چه رخسارست

این چه آیینه، این چه زنگارست

این چه خال، این چه گوشه ابرو

این چه مار، این چه مهره مارست

این چه ابروی سخت پیشانی

[...]

قاآنی

تا لاله به باغ و گل به ‌گلزارست

میخواره ز زهد و توبه بیزارست

بر لاله به بانگ چنگ می‌خوردن

عصیان‌گذشته را ستغفارست

امروز نشاط مل به از دی بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه