گنجور

 
صائب تبریزی

این چه خط است و این چه رخسارست

این چه آیینه، این چه زنگارست

این چه خال، این چه گوشه ابرو

این چه مار، این چه مهره مارست

این چه ابروی سخت پیشانی

این چه لبهای نرم گفتارست

این چه چشم همیشه در خواب است

این چه شرم همیشه بیدارست

این چه تیغ زبان زهرآلود

این چه لعل لب شکربارست

این چه مژگان رخنه در دل کن

این چه چشم همیشه بیمارست

خانه هوش را به آب رساند

این چه پیشانی گهربارست

چشم بد دور ازان چمن که در او

مژه شوخ، خار دیوارست

به سخن های آتشین صائب

سوختی عالم، این چه گفتارست

 
 
 
صائب تبریزی

چینی که طراز جبهه یارست

بندی است که بر زبان اغیارست

حسن از تمکین دوام می گیرد

گوش سنگین حصار گلزارست

سیری ز نظاره نیست عاشق را

[...]

قاآنی

تا لاله به باغ و گل به ‌گلزارست

میخواره ز زهد و توبه بیزارست

بر لاله به بانگ چنگ می‌خوردن

عصیان‌گذشته را ستغفارست

امروز نشاط مل به از دی بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه