در موج پریشانی ما فاصله ای نیست
امروز به جمعیت ما سلسله ای نیست
فریاد که اسباب گرفتاری ما را
چون حلقه زنجیر ز هم فاصله ای نیست
بی دیده بینا چه گل از خار توان چید؟
رحم است به پایی که در او آبله ای نیست
موقوف به وقت است سماع دل عارف
هر روز در اجزای زمین زلزله ای نیست
از ظرف حریفان نتوان سر به در آورد
در بزم شرابی که تنک حوصله ای نیست
بوی گل و باد سحری بر سر راهند
گر می روی از خود، به ازین قافله ای نیست
صائب ز سر زلف سخن دست ندارد
هر چند به جز گوشه ابرو صله ای نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در موج پریشانی ما فاصلهای نیست
امروز به جمعیت ما سلسلهای نیست
از کوی تو تا کلبه ی ما فاصله ای نیست
محتاج به رنج قدم و راحله ای نیست
بشاب اگر می روی ای لخت دل از جای
امروز به از اشک روان قافله ای نیست
ماییم که از چرخ ننالیم وگر نه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.