گنجور

 
حزین لاهیجی

از کوی تو تا کلبه ی ما فاصله ای نیست

محتاج به رنج قدم و راحله ای نیست

بشاب اگر می روی ای لخت دل از جای

امروز به از اشک روان قافله ای نیست

ماییم که از چرخ ننالیم وگر نه

این جام به اندازهٔ هر حوصله ای نیست

کی سر زند از جیب بیابان محبت

بر تارک خاری که گل آبله ای نیست؟

از دودهٔ ارباب کرم فیض رسانی

جز تاک درین کهنه سرا سلسله ای نیست

قدر گهر و سنگ به میزان تمیز است

گر خوار شدستم، ز عزیزان گله ای نیست

خود گوش کن امروز حزین آنچه سرایی

جز فهم سخن سنج، سخن را صله ای نیست