جمعیت جسم از نفس پا به رکاب است
شیرازه مجموعه ما موج سراب است
جایی که بود عمر خضر نقش بر آبی
این هستی ده روزه ما در چه حساب است؟
این هستی پوچی که تو دلبسته آنی
موقوف به یک چشم زدن همچو حباب است
از قطره اشکش جگر سنگ شود داغ
هر دل که ازان حسن گلوسوز کباب است
سیری ز تماشا نبود اهل نظر را
دریای گهر پر ز تهی چشم حباب است
حسنش شده در بردن دل گرم عنانتر
هر چند که از حلقه خط پا به رکاب است
ناشستگی من بود از سر به هوایی
چون سرو، مرا پای به گل در لب آب است
امید من از نامه نوشتن نکشد دست
هر چند که مکتوب مرا جنگ جواب است
از مردم خاموش طلب سر حقیقت
کاین کوزه سربسته پر از باده ناب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی گذرایی زندگی و پوچی وجود انسانها است. شاعر به تفاوت بین زندگی واقعی و خیال اشاره میکند و بیان میکند که زندگی انسان تنها چند روزه است و مانند حبابی زودگذر میباشد. او به زیبایی و دلانگیزی دنیا اشاره میکند، اما با یادآوری اینکه این زیباییها تنها در آنی باقی میمانند، بر بیثباتی آنها تأکید دارد. همچنین، شاعر به دشواریهای ارتباط و بیان احساسات در این دنیا پرداخته و از جستوجو برای حقیقت در دنیایی پر از ناپایداری و سراب صحبت میکند.
هوش مصنوعی: بدن ما به وسیله نفس و روح زنده است و این نفس مثل یک نیروی محرکه عمل میکند. اما این مجموعهای که ما هستیم، در حقیقت و واقعیت مثل یک سراب است؛ یعنی چیزی که ظاهری دارد اما حقیقت ندارد و نمیتوان به آن اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: جایی که خضر، که در داستانها به عنوان نماد زندگی جاودانه شناخته میشود، در آنجا زندگی کرده و اثرش بر آبهای دنیا باقی مانده، عمر کوتاه ما در این جهان چه ارزشی دارد؟
هوش مصنوعی: این دنیایی که تو به آن علاقهمندی، همانند حبابی است که فقط به یک چشم به هم زدن دوام دارد و در نهایت بیمعناست.
هوش مصنوعی: اشک او به قدری دردآور است که سنگ دلها را هم میشکند، و این عشق زیبا آنقدر سوزاننده است که هر قلبی را به آتش میکشد.
هوش مصنوعی: افراد بینا و صاحب نظر هنگام تماشا و دیدن چیزهای زیبا و گرانبها هرگز سیر نمیشوند. در واقع، دریاهای پر از گوهر و زیبایی در نظر آنها خالی و بیارزش مینماید، مانند حبابی که در آب است و خیلی زود ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: زیبایی او باعث میشود که دلها را به آسانی مجذوب کند، هرچند که هنوز در محدودیتهای خود باقی مانده است.
هوش مصنوعی: حالت بیخیالی و سرخوشی من مانند سروهای بلند است، اما در این حال، هنوز پایم در گل و لای و آب گیر کرده است.
هوش مصنوعی: هرچند که پاسخ من به نامهام ناامیدکننده و پر از مشکل است، اما همچنان امیدوارم که از نوشتن دست نکشم.
هوش مصنوعی: از مردم ساکت و بیصدا بخواه که حقیقت را برایت آشکار کنند، چون این کوزهای که به نظر بسته میرسد، درونش پر از شراب خالص و ناب است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آبادتر آن سینه که از عشق خراب است
آزادی آن دل که در آن زلف تاب است
کو غمزده ای تا کند از ناله من رقص
کاین نامه من زمزمه چنگ و رباب است
جستم به سؤال آب حیاتی ز لب دوست
[...]
بنیاد وجودم ز تو ای دوست خراب است
وین کار خرابی همه از حب شراب است
جانم به عذاب است ز مخموری دوشین
ساقی قدحی ده که در آن عین ثواب است
چون میگذرد عمر سبک رطل گران ده
[...]
ما را زِ خیالِ تو چه پروایِ شراب است؟
خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است
گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شَربَتِ عَذبَم که دهی، عینِ عذاب است
افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان
[...]
در میکده آنرا که به کف جام شراب است
عیبش مکن ار شام و سحر مست و خراب است
برداشتن از می نتواند سر خود را
از باده هوا در سر آن کو چو حباب است
سر رشته کارش کشد آخر به خرابی
[...]
گر شکوهای آمد به زبان بزم شراب است
باید که بشویند ز دل عالم آب است
زینش نتوان سوخت گر از خویش بنالد
آن مرغ که در روغن خود گشته کباب است
ابری برسد روزی و جانش به تن آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.