بار غم از دلم می گلرنگ بر نداشت
این سیل هرگز از ره من سنگ برنداشت
از بس فشرد گریه بیدادگر مرا
ناخن ز کاوش دل من رنگ برنداشت
اوقات خود ز مشق پریشان سیاه کرد
چشمی که نسخه زان خط شبرنگ برنداشت
از شور عشق سلسله جنبان عالمم
مرغی مرا ندید که آهنگ برنداشت
شد کهربا به خون جگر لعل آبدار
از می خزان چهره ما رنگ برنداشت
یارب شود چو دست سبو خشک زیر سر
دستی که در شکستن من سنگ برنداشت
چون برگ لاله گرچه به خون غوطه ها زدیم
بخت سیه ز دامن ما چنگ برنداشت
برداشتیم بار غم خلق سالها
از راه ما اگرچه کسی سنگ برنداشت
بسم الله امید بود زخم تیغ عشق
بی حاصل آن که زخم چنین جنگ برنداشت
هر چند همچو سایه فتادم به پای خلق
از خاک ره مرا کسی از ننگ برنداشت
صائب ز بزم عقده گشایان کناره کرد
ناز نسیم، غنچه دلتنگ برنداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان درد و غمهای عمیق خود میپردازد. او از احساساتش نسبت به عشق و سختیهایی که در زندگی تجربه کرده، سخن میگوید. با استفاده از نمادها و تصاویری مانند "گریه"، "خون جگر" و "سنگ"، شاعر نشان میدهد که با وجود تلاشهایش، هیچ چیز بر مشکلاتش نافرجامی نداشته و همچنان بار غم را بر دوش میکشد. او همچنین به ناتوانی در فراموش کردن دردها و احساساتش اشاره میکند و تأکید میکند که هیچ کس در برابر رنجهایش یاری نکرده است. در نهایت، شاعر به نوعی تقدیر از زندگی و عشق میپردازد، حتی اگر این عشق باعث زخمهای عمیق او شده باشد.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دلم هست، همچنان باقی مانده و هیچ گونه تغییر یا بهبودی در وضعیت من ایجاد نشده است. این سیل مشکلات و چالشها نیز هیچ چیز را از مسیر زندگیام کنار نزده است.
هوش مصنوعی: از شدت گریه، بیرحمی به من فشار آورد و ناخنهایم نتوانستند از دلنگرانی من رنگی بگیرند.
هوش مصنوعی: در اوقات خود، به خاطر نوشتن مشقهای ناراحتکننده و دشوار، چشمی که باید از آن خط زیبا و روشن بهره میبرد، از دیدن آن ناتوان شد.
هوش مصنوعی: از عشق و شور خودم، به عنوان یک نیروی فعال در جهان عمل میکنم، اما هیچ پرندهای مرا ندید که بخواهد پرواز کند.
هوش مصنوعی: کهربا تحت تأثیر درد و رنجی که در دل داریم، رنگ خود را از دست نمیدهد و حتی در عین غمانگیزی، جلوهای زیبا و درخشان دارد. این حالت عاطفی ما در برابر سختیها و زخمهای ناشی از زندگی، همچنان پابرجا و ماندگار است.
هوش مصنوعی: ای کاش زمانی برسد که وقتی سرم بر روی سبویی خشک میگذارم، کسی باشد که در سختیها و شکستها از من حمایت کند و دشواریها را از دوش من بردارد.
هوش مصنوعی: گرچه در زندگی با سختیها و دردها مواجه هستیم و مانند لالههایی که در خون غوطهورند، با مشکلات دست و پنجه نرم کردهایم، اما برایمان خوشبختی و سرنوشت خوب فراهم نشده است.
هوش مصنوعی: سالهاست که بار درد و رنج دیگران را بر دوش خود برداشتهایم، حتی اگر هیچکس در این مسیر به ما کمکی نکرده باشد.
هوش مصنوعی: با نام خداوند، امیدی بود که زخمهای عشق بینتیجهاند، زیرا کسی که تحمل چنین جنگی را ندارد، نمیتواند این زخمها را تجربه کند.
هوش مصنوعی: هرچند که به عنوان یک سایه در کنار مردم ایستادهام و از زمین و خاک به آنان خدمت میکنم، هیچکس برای نجات من از ننگ و ذلت کاری نکرده است.
هوش مصنوعی: صائب از مهمانی افرادی که مشکلات را حل میکنند فاصله گرفت و با ناز و لطافت نسیم، ناامیدی و غم غنچه را کنار نگذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در گلشن الست که نیرنگ برنداشت
هر گل که داشت بوی وفا رنگ برنداشت
جوش صلای عشق به هفت آسمان رسید
این شور را به غیر دل تنگ برنداشت
دل در بغل، به گرد دو عالم برآمدیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.