بی عشق، آه در جگر روزگار نیست
بی درد، تاب در کمر روزگار نیست
حیرانیان روی عرقناک یار را
پروای بحر پر خطر روزگار نیست
عقل زبون، رعیت این بی مروت است
در ملک بیخودی خبر روزگار نیست
بی چشم زخم، روی به خون شسته من است
رویی که زخمی نظر روزگار نیست
در زیر پوست نیست جهان وجود را
خونی که رزق نیشتر روزگار نیست
خط مسلمی ز علایق گرفته ام
ما را دماغ دردسر روزگار نیست
از چشم مور حرص، شکر خواب برده است
شیرینیی که در شکر روزگار نیست
تا نبض آرمیدگی دل نجسته است
اندیشه ای ز شور و شر روزگار نیست
آب مروتی که جگر سینه چاک اوست
زحمت مکش که در گهر روزگار نیست
آزادگان به ملک جهان دل نبسته اند
این بیضه زیر بال و پر روزگار نیست
آن را که عشق لنگر حیرت به دست داد
پروای بحر پر خطر روزگار نیست
صائب به خاک راه مریز آبروی خویش
چون آب رحم در جگر روزگار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل به شدت به موضوع عشق، درد و دشواریهای زندگی پرداخته است. شاعر بیان میکند که زندگی بدون عشق معنایی ندارد و در دنیای پرخطر و چالشبرانگیز، درد و رنج همواره وجود دارد. همچنین، او به احساسات و تجربیات شخصی خود اشاره میکند و به این نکته میپردازد که عشق و مروت در این روزگار نایاب هستند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که آزادگان، با نگاهی مثبت و بدون وابستگی به دنیا، به زندگی خود ادامه میدهند و عشق را به عنوان لنگری در دریاهای پرخطر میدانند.
هوش مصنوعی: بدون عشق، هیچ چیزی در زندگی خوشایند نیست و بدون درد، نمیتوان سختیهای زندگی را تحمل کرد.
هوش مصنوعی: کسانی که در حیرت و سردرگمی هستند، به جذابیت و زیبایی معشوقشان اهمیت نمیدهند و نگران چالشها و خطرات زندگی نیستند.
هوش مصنوعی: عقل ضعیف، در سلطنت این بیرحم، همانند غلامی است که هیچ خبری از واقعیتهای جهان ندارد.
هوش مصنوعی: بدون اینکه مورد حسادت یا آسیب قرار بگیرم، چهرهای دارم که سختیها و دردها آن را پاک کردهاند. این چهره هیچ جراحتی از نظرات نامناسب روزگار ندارد.
هوش مصنوعی: در زیر پوست، واقعیت زندگی و جهان وجود ندارد و مانند خونی که باعث زندگی میشود، مهارت و تلاش در روزگار نیاز است.
هوش مصنوعی: من بهخوبی درک کردهام که علایق و وابستگیها چه تاثیری بر زندگی دارند و دیگر از مشکلات و چالشهای زندگی ناراحت نیستم.
هوش مصنوعی: از نگاه مورچهای که به شدت حریص است، شیرینی شکر خواب را از دست داده است؛ در حالی که این شیرینی در زندگی روزمره وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل آرام نگرفته، هیچ فکری از هیجان و آشفتگی روزگار در سر ندارم.
هوش مصنوعی: آب مروت و دلسوزی که از دل غمگین شخص به وجود آمده، ارزش زیادی دارد و نباید آن را بیاحترامی کرد، زیرا در این روزگار، چیزی ارزشمندتر از این احساسات نیست.
هوش مصنوعی: آزادگان به دنیا وابسته نیستند و از این دنیا و زرق و برق آن دل نمیبرند. این زندگی و وضعیت تحت کنترل زمان و سرنوشت نیست.
هوش مصنوعی: کسی که عشق او را به شگفتی و حیرت رسانده، نگرانی از مشکلات و خطرات زندگی را ندارد.
هوش مصنوعی: صائب به این نکته اشاره میکند که نباید آبروی خود را در جایی خراب کرد، چرا که مثل آب رحمی که در دل روزگار وجود دارد، همیشه در دسترس نیست. به عبارتی دیگر، باید مواظب بود که احترام و اعتبار خود را از دست ندهیم، زیرا بازگرداندن آن ممکن است کار سادهای نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کام، آشنا به ماحضر روزگار نیست
جز زهر غصه در شکر روزگار نیست
داندکسی که محنت هستی کشیده است
دردی بتر، ز دردسر روزگار نیست
آسوده اند از غم ایام، بیخودان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.