می سنگ اگر زند به ایاغم شگفت نیست
گر بوی گل خورد به دماغم شگفت نیست
سودای زلف ریشه به مغزم دوانده است
خون مشک اگر شود به دماغم شگفت نیست
پروانه داغ گرمی هنگامه من است
دامن اگر زند به چراغم شگفت نیست
از کاوکاو ناخن الماس اگر جهد
برق از سیاه خانه داغم شگفت نیست
با عندلیب هم سبق ناله بوده ام
دلتنگ اگر ز صحبت زاغم شگفت نیست
صائب ز سوز سینه آتش فشان اگر
آتش چکد ز پنبه داغم شگفت نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.