چشم قدح به جلوه مینای باده است
این شوخ چشم، قمری سرو پیاده است
داغ است لاله را به جگر، یا ز بیخودی
مجنون سری به دامن لیلی نهاده است
از زهر چشم، آب دهد تیغ سرو را
از جلوه تو هر که دل از دست داده است
در پای گل به خواب شدن نیست از ادب
در گلشنی که سرو به یک پا ستاده است
در دست ساقیان نبود سیر و دور ما
باد مراد کشتی ما زور باده است
رسوا شود ز ابر بهاران زمین شور
زاهد ز نقص خویش گریزان ز باده است
در خط عنبرین نرسد هیچ فتنه ای
زان فتنه ها که از شب زلف تو زاده است
داند صدف چه می کشد از روی تلخ بحر
هر کس ز احتیاج دهن را گشاده است
صائب غمین نمی شود از مرگ رفتگان
هر کس به خود قرار اقامت نداده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیتهای عشق و باده است. شاعر به توصیف زیباییهای خاص چشمها و دلرباییهای معشوق و سختیهای عاشقانه میپردازد. او از داغ لالهها، مجنون و لیلی، و همچنین از درد و عشق ناشی از زیبایی معشوق سخن میگوید. در اینجا باده نماد عشق و شادی است که به کشتی زندگی معنا میبخشد. شاعر همچنین به ناپایداری دنیا و زهد زاهدان اشاره میکند و بر این نکته تاکید میکند که هر کسی با درک نیازهای خود، به نوعی با زندگی و مرگ کنار آمده است. به طور کلی، اثر به زیبایی عشق و پیچیدگیهای آن میپردازد و به درک عمیقتری از زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشم این نشاط و شادابی به خاطر زیبایی و جلوهای است که از مینا (نوعی نوشیدنی) به او رسیده است. این فرد شوخطبع و خوشنگر، مانند قمری است که در کنار سرو، با وقار و آزادانه در حال راه رفتن است.
هوش مصنوعی: دل لاله به شدت درد میکند، یا اینکه مجنون در حالتی از جنون، سری به دامن لیلی گذاشته است.
هوش مصنوعی: چشمان تو به قدری زیبا و جذاب هستند که حتی تیغ تند سرو را هم نرم و ملایم میکنند. هر کسی که دلش را باخته، تحت تأثیر زیبایی تو قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در باغ گل نمیتوان خوابید، زیرا در این جا سرو با وقار و ایستاده است و باید به ادب و احترام آن توجه کرد.
هوش مصنوعی: ساقیان کنترلی بر دور و زمان ما ندارند و امیدواریم که نوشیدنی ما توانایی کافی برای هدایت کشتی زندگیمان را داشته باشد.
هوش مصنوعی: با آمدن بهار، زمین از باران پر میشود و مشکلات و نواقص زاهدان بیشتر نمایان میشود. زاهدان به خاطر نقصهای خود، از نوشیدنیها و لذتها دوری میکنند و نمیتوانند در برابر جذابیتهای زندگی مقاومت کنند.
هوش مصنوعی: هیچ فتنهای از فتنههای دیگر شومی ندارد که از تارهای شبزلف تو برخاسته باشد.
هوش مصنوعی: صدف به خوبی میداند که از دل دریاچهی تلخ چه سختیهایی را تحمل میکند. هر کسی که به نیاز گرفتار شده، دهانش را برای دریافت کمک باز کرده است.
هوش مصنوعی: صائب غم نمیخورد از مرگ کسانی که رفتهاند؛ زیرا هیچکس در این دنیا ماندگار نیست و همه باید روزی بروند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صدر بلند مرتبه یحیی که معطیی
مانند او ز مادر ارکان نزاده است
سقائی نشستگه او کنم بچشم
هرگه که بینمش که بپای ایستاده است
صدر از برای آن لقبش بر نهاده اند
[...]
تا مادر زمانه بتایید نه پدر
آیین وضع و حمل ولادت نهاده است
وین مهد لاجوردی افلاک را خرد
آرایش از جواهر جرام داده است
دل شاد باش کز صدف فطرات وجود
[...]
نقش و نگار دشمن دلهای ساده است
جوهر به چشم آینه موی زیاده است
گر دل شود گشاده ز گلزار خلق را
باغ و بهار ما دل و دست گشاده است
می گردد از غبار یتیمی عزیزتر
[...]
دنیا و آخرت چو ترازو فتاده است
یک سو اگر کم است، دگر سو زیاده است
در مجلسی که دست به هم داد رقص جام
خون حیا به گردن مینای باده است
از موج چین، جبین هر آن کس که ساده است
دایم در بهشت به رویش گشاده است
هان بی خبر سفینهٔ عمر تو از نفس
در جذر و مد بحر خطر اوفتاده است
کامل نشد هنوز بهار جمال تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.