زلفش به هر دو دست عنانم گرفته است
ابروی او به پشت کمانم گرفته است
من چون هدف نمی روم از جای خویشتن
پیکان او عبث به زبانم گرفته است
چون از میان خلق نگیرم کناره ای؟
فکر کنار او به میانم گرفته است
آتش چگونه دست و گریبان شود به خار؟
عشق ستیزه خوی، چنانم گرفته است
صائب چو ابر گریه اگر می کنم رواست
آتش چو برق در رگ جانم گرفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و احساساتی عمیق میپردازد. شاعر بیان میکند که زلف محبوبش او را به شدت تسخیر کرده و ابروی او بهگونهای است که قلبش را به تصرف درآورده است. او نمیتواند از عشق خود فرار کند و خود را از آن دور کند، زیرا هر جا که میرود، یاد او را با خود دارد. شاعر به این نکته میپردازد که عشق او به نوعی درد و رنج است و در عین حال مانند آتش و برق در وجودش شعلهور است. در پایان، او به اشکهایش به عنوان نشانهای از درد و اندوه عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: موهای او بهگونهای من را به خود کشیده که نمیتوانم از آن جدا شوم و ابروی او همچون کمانی پشت سرم قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: من چون هدفی ندارم که به دنبال آن بروم، در واقع از خودم دور نمیشوم و بیهوده کلماتش بر زبانم جاری شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که نتوانم از مردم جدا شوم، چرا فکر جدایی از او به سرم میزند؟
هوش مصنوعی: آتش چگونه میتواند با خار درگیر شود؟ عشق با تمام ویژگیهای درگیری و جنگ، مرا به شدت در خود گرفته است.
هوش مصنوعی: صائب، مانند ابری که میبارد، اگر من نیز میگریم، کار درستی است؛ زیرا آتشی مانند رعد در رگهای وجودم شعلهور شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته است
از دست اختیار، عنانم گرفته است
من تیغ نیستم که به چرخم فتاده کار
پس از چه رو فلک به فسانم گرفته است؟
شد گرد راه توسن دل، بیستون دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.