دستی به جام باده حمرایم آرزوست
دست دگر به گردن مینایم آرزوست
چون ریگ، سیر دامن صحرایم آرزوست
تخت روان ز آبله پایم آرزوست
پرگاروار با قدم آهنین خویش
گشتن به گرد نقطه سودایم آرزوست
تا از جگر برآورم این خارها که هست
از دهر سوزنی چو مسیحایم آرزوست
گردد ز بیم سوختن خود کباب من
بیدرد را گمان که تماشایم آرزوست
نتوان به عیب خویش رسیدن ز راه چشم
آیینه داری از دل بینایم آرزوست
آیینه ام سیه شده از قحط همنفس
روشنگری ز طوطی گویایم آرزوست
امید بوسه از دهن تنگ آن نگار
بیجاست گرچه، خواهش بیجایم آرزوست
زان دم که چشم من به سراپای او فتاد
گشتم تمام چشم و سراپایم آرزوست
عالم به چشم من دل فرعون گشته است
صبح امید ازان ید بیضایم آرزوست
صائب بهشت اگرچه نیاید به چشم من
دزدیده دیدن رخ زیبایم آرزوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر آرزوهایش را بیان میکند. او آرزو دارد که در میخانه دستی بر جام باده بزند و دیگری را به گردن مینا بیفکند. او از دلتنگیهایی که در صحرای زندگی دارد، که مانند ریگ در بیابان است، سخن میگوید و آرزو دارد از چنین گرفتاریهایی رهایی یابد. او میخواهد با پاهای آهنینش به دور از درد و رنج بچرخد و از زخمهای درونش رهایی یابد، درست مانند مسیح.
شاعر احساس میکند که دلش تاریک شده و آرزو دارد همدمی داشته باشد که به او روشنی ببخشد. او همواره در پی بوسهای از معشوقش است، حتی اگر این آرزو بیبهانه باشد. با دیدن معشوق، تمامی وجودش به او گره میخورد و آرزوی او تنها زیبایی و محبت است. شاعر در نهایت اشاره میکند که هرچقدر پاداش بهشت از چشمش دور باشد، دیدن چهره زیبای معشوقش برای او همانیست که میجوید.
هوش مصنوعی: میخواهم با دستی جام شراب را بگیرم و با دستی دیگر گردن گلابی را بآغوش بکشم.
هوش مصنوعی: آرزو دارم که مثل ریگی در دامن بیابان سفر کنم و همچنین میخواهم که بر روی تختی راکد بنشینم، بدون اینکه پاهایم دچار زخم و آلودگی شوند.
هوش مصنوعی: آرزو دارم که با گامهای محکم و استوارم، مانند پرگار، دور نقطهای که در ذهنم دارم بچرخم.
هوش مصنوعی: من میخواهم از دل خود دردها و رنجهایی را که به سبب روزگار دارم بیرون آورم؛ زیرا آرزو دارم که مانند مسیح (ع) شفا بخشم و آرامش بیابم.
هوش مصنوعی: از ترس اینکه خودم بسوزم، بیدردی من به کباب تبدیل میشود. به گمان تو، دیدن من چیزی است که آرزو دارم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم عیوب خود را از طریق چشمان دیگران ببینم، آرزو دارم که دل و روح بینایی داشته باشم تا بتوانم خود را بهتر بشناسم.
هوش مصنوعی: من مانند آیینهای هستم که به خاطر کمبود همنفسی تیره و تار شدهام، و آرزو دارم که مانند طوطی سخنگو، نور روشنی به زندگی من بازگردد.
هوش مصنوعی: امید به بوسه از لبهای آن معشوق دلخواه، بیفایده است، اما با این حال، من همچنان آرزو دارم که این خواستهام برآورده شود.
هوش مصنوعی: از زمانی که نگاه من به زیبایی او افتاد، تمام وجودم پر شده از آرزو برای اوست.
هوش مصنوعی: دنیا برای من مانند دل پادشاه فرعون شده است و صبح امیدی که دارم، آرزویم آن توانایی ویژه و قدرتی است که به آن دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: بهشت هرچقدر هم که برای من قابل دیدن نباشد، آرزو دارم که بتوانم از زیبایی چهرهام بهرهمند شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.