گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

در هر دلی که ریشه کند پیچ و تاب عشق

پیوسته همچو زلف، سرش در کنار اوست

موج سراب می شمرد سلسبیل را

دلداده ای که تشنه بوس و کنار اوست

پیراهنش قلمرو جولان یوسف است

هر پرده دلی که در او خارخار اوست

چینی که از جبین نگشاید به زور می

غافل مشو که سکه دارالعیار اوست

خونابه ای که می چکد از مو به موی ما

بی اختیار دیده و دل، از فشار اوست

آن پادشاه حسن که منظور صائب است

خورشید، صید سلسله مشکبار اوست

آن روی لاله رنگ که دل داغدار اوست

چشم سهیل، خال لب جویبار اوست

رنگی که ریخت در قدح لعل، آفتاب

ته جرعه ای ز لعل لب آبدار اوست

با آن فروغ حسن، جگر گوشه سهیل

برگ خزان رسیده ای از لاله زار اوست

هر شبنمی که هست درین باغ و بوستان

گل را بهانه ساخته آیینه دار اوست

گردون که نعل اوست در آتش ز آفتاب

چون سبزه زیر سنگ ز کوه وقار اوست

از دیده نظارگیان می برد غبار

هر مصحف دلی که به خط غبار اوست

 
 
 
منوچهری

امروز خلق را همه فخر از تبار اوست

وین روزگار خوش، همه از روزگار اوست

از بهر آنکه شاه جهان دوستدار اوست

دولت مطیع اوست، خداوند یار اوست

قطران تبریزی

آن دلبری که خوبی بسیار یار اوست

دردا که در دلم همه پیکار کار اوست

گرد سرای وصل نگشته است یک نفس

پیش در فراق بصد بار بار اوست

در نار هجر روی چو آبی شدم از آنک

[...]

امیر معزی

شاهی که عدل و جود همه روزگار اوست

تاریخ نصرت و ظفر از روزگار اوست

قفل غم و کلید طرب روز بزم اوست

اثبات عدل و نفی ستم روز بار اوست

والی به حد شام یکی پهلوان اوست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

خرچنگ کجرواست مه اندر کنار اوست

ور شیر ابخر است غزاله شکار اوست

اثیر اخسیکتی

آن چشم مست بین که خرد در خمار اوست

و آن لعل چون شکر که روانها شکار اوست

عمری است تا چو شمع بامید یک سخن

موقوف پرور دهن تنگ بار اوست

تا کی بخنده ئی سردندان کند سپید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه