ز زخم تیغ زبان هوش من بلندی یافت
ز نیش، چاشنی نوش من بلندی یافت
نفس به سینه صبح سخن گره شده بود
چو مشرق این علم از دوش من بلندی یافت
ز عشق آتشی افتاد در وجود مرا
که سقف نه فلک از جوش من بلندی یافت
درین ریاض من آن قمریم که قامت سرو
ز تنگ گیری آغوش من بلندی یافت
به شیشه خانه افلاک می زند خود را
چنین که خشت خم از جوش من بلندی یافت
مرا ز دیده بندگان مکن بیرون
که حلقه فلک از گوش من بلندی یافت
ز خواب بیخبران گشت چشم من بیدار
ز مستی دگران هوش من بلندی یافت
هزار عقده دل چون نسیم صبح گشود
دمی که از لب خاموش من بلندی یافت
نبود هوش مرا تا خبر ز خویشم بود
ز فیض بیخبری هوش من بلندی یافت
یکی هزار شد از بند، عشق پنهانم
ز کاوش آتش خس پوش من بلندی یافت
ز هر زمین که غباری بلند شد صائب
به قصد آینه هوش من بلندی یافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و تغییرات درونسوزِ شاعر میپردازد. شاعر از زخمهای زبانی و دردهای عشق سخن میگوید که باعث بیداری و آگاهی او از خود و دنیایش شدهاند. او به تصویر کشیدن احساساتش میپردازد، از جمله آتش عشق که وجودش را در بر گرفته و بر بلندیهای فکری و عاطفیاش تاثیر گذاشته است. شاعر همچنین از تجارب معنوی و بیدار شدن از خواب غفلت میگوید و به این نکته اشاره میکند که این بیداری نه تنها او را نزدیکتر به خود و عشق میکند، بلکه او را به درک عمیقتری از وجودش میرساند. در نهایت، او از وابستگی به دنیا و دیگران سخن میگوید و این را به شکلی زیبا و شاعرانه بیان میکند.
هوش مصنوعی: زخم زبان و تندی حرفها باعث شد که من به زیباییها و بلندیهای شعری و فکری دست پیدا کنم. از تلخیهای زندگی و تجربههای سخت، شیرینی و لذت واقعی را شناختم.
هوش مصنوعی: صبح، نفس من در سینهام به گفتوگو مشغول بود و مانند اینکه نور خورشید از دوشم بلند شد.
هوش مصنوعی: از عشق آتشی در وجودم شعلهور شد که حتی آسمان هم به خاطر داغی من نتوانست بلندتر شود.
هوش مصنوعی: من در این باغ مانند قمری هستم که به دلیل تنگی آغوشم، قامت سروی بلند شده است.
هوش مصنوعی: خود را به شیشه آسمان میزند، بهگونهای که گرما و جوش من باعث بلند شدن خشت از زمین شده است.
هوش مصنوعی: مرا از دید بندگان خود دور نکن، چرا که گردونه آسمان به گوش من دشواریها و ارتفاعاتی را نشان داده است.
هوش مصنوعی: چشم من از خواب کسانی که بیخبرند بیدار شد و عقل من از حالت مستی دیگران هوشیارتر شد.
هوش مصنوعی: همانطور که نسیم صبح میتواند هزاران مشکل و دغدغه را برطرف کند، در دمی که من از سکوت خود حرفی زدم، دل و احساساتم آزاد و باز شدند.
هوش مصنوعی: زمانی که درک و آگاهی من نسبت به خودم کم بود، بیخبریام به نوعی سبب شد که هوش و فهمم افزایش یابد.
هوش مصنوعی: یکی از هزاران از بند رهایی یافت و عشق نهان من در پیجویی آتش بر تن خس، به بلندی دست یافت.
هوش مصنوعی: هرجا که گرد و غباری برمیخیزد، من بهسوی آینهای میروم که ذهنم را بالا میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.