مرا که داغ و کبابم چه دوزخ و چه بهشت
مرا که مست و خرابم چه کعبه و چه کنشت
نخست پیر خرابات چون قلم قط زد
برات روزی ما بر لب پیاله نوشت
به آب شور مرا کعبه کی فریب دهد؟
که مشربم شده خوگر به آب تلخ کنشت
به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد
که توبه نامه ما با خط شکسته نوشت!
هزار بوسه سیراب می توان کردن
لب پیاله گر افتد به دست ما لب کشت
مرا که واله آن چاک سینه ام صائب
کجا گشاده شود دل ز کوچه باغ بهشت؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با بیان احساساتش به وضعیت روحی و عاطفی خود میپردازد. او به تأثیرات مختلف دنیا، از جمله عشق و مستی، اشاره میکند و نشان میدهد که تجربههای او چه بهشت و چه دوزخی را به دنبال دارد. شاعر از تعبیرات مذهبی و مکانهای مقدس مثل کعبه و کنشت استفاده میکند تا نشان دهد که این مکانها نمیتوانند او را فریب دهند، زیرا او به تجربیات و احساساتش عمیقتر از آنها وابسته است. در نهایت، او به عشق و آرزوهای عمیق خود اشاره میکند و میپرسد که آیا میتواند از دلتنگیها و مشکلاتش رهایی یابد.
هوش مصنوعی: من که در آتش عشق سوختهام، بهشت و دوزخ برایم چه اهمیتی دارند؟ من که مست و بیخود شدهام، مکانهای مقدس مانند کعبه و کنشت برایم بیمعناست.
هوش مصنوعی: نخستین بار که مرد سالخوردهی میخانه، با قلمش سرنوشت ما را روی لبهی جام نوشت، روزی خاصی برای ما رقم زد.
هوش مصنوعی: آیا آب شور میتواند مرا فریب دهد و به سمت خود بکشد؟ در حالی که من عادت کردهام به آب تلخ و گوارا در عبادتگاه خود.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که کسی به واسطهی تجربه و دانش خود، به راحتی میتواند عیبها و نقاط ضعف را شناسایی کند. در ادامه، از آن به عنوان شکایت از وضعیت خود یاد میکند و میگوید که حتی توبهنامهاش را هم با خطی نامنظم و شکسته نوشته که نشاندهندهی مشکلات و نواقص زندگیاش است.
هوش مصنوعی: اگر پیاله به دست ما بیفتد، هزاران بوسه میتوانیم از آن نوشیدنی لذت ببریم.
هوش مصنوعی: من که عاشق آن چاک در سینهام، کجا میتوانم دل را از زیباییهای بهشت باز کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه نعیم سمرقند سربهسر دیدم
نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنَوَشت
بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری
[...]
جهان ز رفتن مودود شه موئید دین
به ما نمود مزاج و به ما نمود سرشت
جریدهایست نهاد سیه سپید جهان
که روزگار درو جز قضای بد ننوشت
چه سود از آنکه از این پیش خسروان کردند
[...]
چه فتنه بود که در عید گه جنان بگذشت
سواره بر من مسکین ناتوان بگذشت
سلام کردم و پرسید کای فلان چونی
همین بگفت و به شبدیز بر ، روان بگذاشت
چه گویمت ز سخن گفتنش که شیرینی
[...]
نسیم باد بهارست یا هوای بهشت
بهشت چیست وصال نگار حورسرشت
نوای بلبل و آواز چنگ و نغمه ی عود
خوش است و خوش بود آبی روانه بر لب کشت
بهشت روی تو ما را مدام می باید
[...]
کنون که میدمد از بوستان نسیمِ بهشت
من و شرابِ فرح بخش و یارِ حورسرشت
گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟
که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت
چمن حکایتِ اردیبهشت میگوید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.