هزار حیف که دوران خط یار گذشت
شکست رنگ گل و حسن نوبهار گذشت
چنان سیاهی خط تنگ کرد دایره را
که حسن، همچو نسیم از بنفشه زار گذشت
حذر ز سایه مژگان خویشتن می کرد
ز جوش خط چه بر آن آتشین عذار گذشت
تو وعده می دهی و حسن بر جناح سفر
تو روز می گذرانی و روزگار گذشت
گهر به چشم صدف در کمین ریختن است
مگر حدیثی ازان در شاهوار گذشت؟
در آتشم چون گل از برگ خود، خوشا سر دار
که نوبهار و خزانش به یک قرار گذشت
غبار خاطر ازین بیشتر نمی باشد
که از خرابه من سیل باوقار گذشت
چه سود لوح مزارم ز خشت خم کردن؟
مرا که عمر به خمیازه و خمار گذشت
ز روزگار جوانی خبر چه می پرسی؟
چو برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت
یکی است مرتبه صدر و آستان پیشش
کسی که همچو تو صائب ز اعتبار گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از گذر زمان و زوال زیباییها و جوانی شکایت میکند. او از دوران عشق و زیباییهای یار سخن میگوید که به سرعت سپری شده و به سیاهی و اندوه تبدیل شده است. شاعر از نبودن حسن و زیبایی مینالد و تاکید میکند که روزهای خوش و نوبهار مانند برق و ابر به سرعت گذشتهاند. او با نگرانی از گذر عمر و ناامیدی از آینده، به یاد خاطرات شیرین گذشته میافتد و به ناکامیهایش در زندگی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به سطح والای محبوبش اشاره میکند که فراتر از هرگونه اعتبار و مقام است.
هوش مصنوعی: خیلی افسوس که زمان زیبایی و عشق یار سپری شد و دوران شکوفایی گل و تازگی بهار به پایان رسید.
هوش مصنوعی: سیاهی آن خط به قدری دایره را تنگ کرده بود که حسن، مانند نسیمی ملایم از میان باغ بنفشهها عبور کرد.
هوش مصنوعی: او از تأثیر نگاه پرچشمان خود میترسد، زیرا که خطی که بر چهرهاش کشیده شده، ممکن است آتشین و خطرناک باشد.
هوش مصنوعی: تو گفتۀ خوب میکنی و در حالی که در سفر هستی، روزها را سپری میکنی و زمان هم به همین ترتیب میگذرد.
هوش مصنوعی: در عمق دریا، مرواریدهایی وجود دارند که در صدفها پنهان شدهاند. آیا قصهای از آنها در تاریخ بزرگ و مهم حکایت شده است؟
هوش مصنوعی: در آتش من مانند گلی هستم که از برگهایش جدا شده؛ خوشا به حال کسی که در شرایط زندگیاش، بهار و پاییز را یکسان و بدون تغییر تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: غم و اندوه من بیشتر از این نیست که از ویرانههای وجودم، آب به آرامی و با وقار عبور کرد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که وجود یک سنگ قبر یا یادبود برای او هیچ فایدهای ندارد، زیرا او زندگیاش را در خواب و بیحوصلگی سپری کرده و عملاً هیچ دستاوردی نداشته است. از این رو، حتی اگر لوح مزارش با افتخار ساخته شود، برایش ارزشی ندارد چون عمرش به بطالت گذشته است.
هوش مصنوعی: از روزگار جوانی چه چیزی میخواهی بدانی؟ مانند برقی سریع گذشت و مانند ابری که در بهار میگذرد، ناپدید شد.
هوش مصنوعی: در این بیت به مقام و عظمت کسی اشاره شده است که مانند تو، صائب، از اعتبار و احترام برخوردار نیست. مرتبه بلند و جایگاه او به قدری بالا است که هیچکس نمیتواند به آن نزدیک شود و تنها او در آن مقام قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نکرد لطف تو کاری و وقت کار گذشت
نشد وصال تو روزی و روزگار گذشت
شب انتظارم برم روز را و روز تو را
بیاکه روز وشب من در انتظار گذشت
به هر دلی که زدی ناوکی ز غمزه خویش
[...]
بگریه موسم گل در فراق یار گذشت
به گلرخی ننشستیم و نوبهار گذشت
غنیمتی است دمی کان بفکر کار گذشت
فتاد در سر این غم که روزگار گذشت
نداشت درد ولی درد کرد بیدردی
نکرد کار ولیکن بدرد کار گذشت
بکار دوست نپرداخت لیک شد غمناک
[...]
به فکر کار نیفتاده روزگار گذشت
کنون چه کار کند کس که وقت کار گذشت
غبار راهِ سواری شدم ولی از ضعف
چو گرد تا ز زمین خاستم سوار گذشت
ز بیم هجر ندیدیم ذوق وصل، افسوس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.