شدم غبار و همان خارخار من باقی است
توجه چمن آرا به این چمن باقی است
هزار جامه بدل کرد روزگار و هنوز
حدیث دیده یعقوب و پیرهن باقی است
به رنگ و بوی جهان دل منه، تماشا کن
که آه سرد و کف خاکی از چمن باقی است
گذشت فصل بهار و چمن ورق گرداند
همان به تازگی خویش داغ من باقی است
دلیل این که سخن آب زندگی خورده است
همین بس است که از رفتگان سخن باقی است
چه شیشه ها که تهی شد، چه جامها که شکست
به حال خود دل سنگین انجمن باقی است
ز پادشاهی پرویز جز فسانه نماند
هزار نقش نمایان ز کوهکن باقی است
جواب آن غزل است این که گفت عرفی ما
هزار شمع بکشتند و انجمن باقی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأمل در گذر زمان و پایداری memories و تجربهها پرداخته است. شاعر از تغییرات دنیای مادی و فانی بودن آن سخن میگوید و بیان میکند که با وجود تغییرات و گذرا بودن زندگی، احساسات و یادها همچنان در دل باقی میمانند. او به تصویر یعقوب و درد فقدان اشاره میکند و نشان میدهد که آثاری از گذشته، حتی پس از از دست دادن چیزها، هنوز در یاد انسانها باقی است. نهایتاً، شاعر به زوال و شکست در زندگی پرداخته و تأکید میکند که با وجود همه اینها، داستانها و حسرتها همچنان در دلها و یادها جاودانه خواهند ماند.
هوش مصنوعی: من به یک ذره غبار تبدیل شدم و همان حس ناامیدی و رنج در من باقی مانده است. توجه باغبان همچنان به این چمن ادامه دارد.
هوش مصنوعی: روزگار هزاران تغییر و دگرگونی به خود دیده، اما هنوز داستان چشمان یعقوب و پیراهنش به یاد مانده است.
هوش مصنوعی: به ظواهر و زیباییهای دنیا توجه نکن، زیرا آنچه باقی میماند، درد و ناکامی است که از خاک برخاسته است.
هوش مصنوعی: فصل بهار گذشت و چمن دوباره جوانه زد، اما داغ در دلم همچنان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دلیل زنده ماندن سخنان، این است که آنها در مورد افرادی که دیگر در میان ما نیستند، صحبت میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که بسیاری از چیزها از بین رفتهاند و شکست خوردهاند، اما علیرغم این نقصانها، دل سنگین و اندوهناک جلسه هنوز باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از دوران پادشاهی پرویز تنها داستانها و حکایات باقی مانده است و هزاران تصویر و نقش از آن زمان هنوز بر روی سنگها و در دل کوهها دیده میشود.
هوش مصنوعی: در پاسخ به غزلی که گفته شد، این است که هر چند هزار شمع خاموش شدهاند، اما جمع و محفل هنوز باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو آفتابی و تا ذره یی ز من باقی است
مرا هوای تو ایشمع انجمن باقی است
چراغ وصل گر از مهر می کنی روشن
بیا بیا که هنوز آتشی ز من باقی است
بنای میکده طوفان عشق کند ولی
[...]
زبان ز نکته فرو ماند و راز من باقی است
بضاعت سخن آخر شد و سخن باقی است
گمان مبر که تو چون بگذری جهان بگذشت
هزار شمع بکشتند و انجمن باقی است
کسی که محرم باد صبا ست می داند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.