ز شرم در حرم وصل جان محرم سوخت
فغان که تشنه ما در کنار زمزم سوخت
گذشت پرتو روی تو بر بساط چمن
عقیق لاله و گل در دهان شبنم سوخت
بس است سوختن خارزار تهمت را
به نور چهره چراغی که شرم مریم سوخت
ز حد گذشت چو باران، ز برق کمتر نیست
بهار و باغ من از گریه دمادم سوخت
ز چرب نرمی بدباطنان ز راه مرو
که داغهای من از چشم نرم مرهم سوخت
ز انقلاب جهان زینهار امن مباش
که شمع سور مکرر برای ماتم سوخت
دل گرفته ما را به حال خود بگذار
که در گشودن این غنچه صبح را دم سوخت
ز چشم خیره تردامنان مشو ایمن
که گل به آتش سوزان ز چشم شبنم سوخت
همان ز خنده بیجا به مرگ خویش نشست
اگر چه برق فنا خانمان عالم سوخت
همان چراغ مرا نیست روشنی صائب
اگر چه از نفس گرم من دو عالم سوخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عواطف عمیق و پیچیده خود اشاره میکند. او از حس شرم و سوختن در عشق سخن میگوید، به ویژه در حرم وصال. تشنگی و درد عاشقانهاش در کنار زلالی و زیبایی گلها و شبنمها به تصویر کشیده میشود. شاعر به احساس آسیبپذیری خود در برابر تهمتها و بدعهدیها اشاره میکند و بر لزوم احتیاط در مواجهه با دنیا تأکید میکند. او از درد و رنجهایش صحبت میکند و به ناامنیهایی که از نگاه دیگران ناشی میشود، میپردازد. در نهایت، شاعر احساس ناامیدی و یأس خود را به تصویر میکشد و به این نکته اشاره میکند که نور و روشنیاش نیز به خاطر درد و غمهایش در حال سوختن است.
هوش مصنوعی: از سر شرم و خجالت در محلی که عشق و وصل حاکم است، جان عاشق به آتش عشق سوخته است. آه و فغان میکشد که ما که تشنهی وصال هستیم، در کنار چشمه زمزم هم داغ و رنج میکشیم.
هوش مصنوعی: نور و زیبایی چهرهات بر زمین گل و چمن میتابد و شبنم ناشی از آن گلها را میسوزاند.
هوش مصنوعی: دیگر کافی است از آتش زخمهای تهمت رنج بردن، زیرا نور چهره چراغی که حیا و شرم مریم را میسوزاند، میتواند همه چیز را روشن کند.
هوش مصنوعی: بهار و باغ من به اندازهای از غم و اندوه میسوزد که کمتر از آذرخش و رعد و برق نیست، چرا که گویی در حال بارش اشکهای مداوم است و از مرز تحمل گذشته است.
هوش مصنوعی: از نرمی و نوازش بدخواهان دوری کن، زیرا جای زخمهای من از نگاه نرم و مِرهم، سوخته است.
هوش مصنوعی: مراقب باش که درگیر تغییرات و ناپایداریهای زندگی نشوی، زیرا مانند شمعی که بارها برای سوگواری روشن میشود، ممکن است در این دنیای پرهیاهو همچنان دچار درد و رنج شوی.
هوش مصنوعی: دل ما گرفته است، پس بهتر است به حال خود رها شویم. چرا که برای باز کردن این غنچه، صبح را در آتش سوختیم.
هوش مصنوعی: از نگاه بدخواهانه و حسادت دیگران در امان نباش، چرا که حتی یک گل زیبا هم ممکن است در اثر آتش سوزان شبنم، از بین برود.
هوش مصنوعی: او به خاطر خندهای نادرست به مرگ خود نزدیک شد، گرچه نور فنا و نابودی تمام هستی را سوزاند.
هوش مصنوعی: چراغ من دیگر روشنایی ندارد، صائب، حتی اگر بخاری که از نفس گرم من برخاست دو جهان را بسوزاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت
متاع شادی و غم جمع بود در هم سوخت
که زد به داغ دلم دامن کرشمه که باز
به نیم شعله هم خان و مان مرهم سوخت
فروغ حسن تو در گلشن بهشت افتاد
[...]
چنان دلم شب هجران بر آتش غم سوخت
که هر نفس که کشیدم ز سینه، عالم سوخت
ز جور چرخ، دلم در میان بخت سیاه
چو جان اهل مصیبت به شام ماتم سوخت
تبسمِ که نمکپاش ریش دلها شد؟
[...]
اگرچه شعلة حسنت تمام عالم سوخت
به مهربانی من در جهان کسی کم سوخت
به نسبت تو چنان ذوق سوختن عام است
که در کنار گل و لاله طفل شبنم سوخت
دمی که آتش بیداد او زبانه کشید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.