تا خط از لعل گهربار تو سر بر زده است
رشته آهی که سر از دل گوهر زده است
خال گستاخ تو چون لاله جگر سوخته ای است
که سراپرده خود بر لب کوثر زده است
روی او دیده گدازست وگرنه نگهم
غوطه در چشمه خورشید مکرر زده است
دست کوتاه مرا سلسله جنبان شده است
شانه تا دست در آن زلف معنبر زده است
چه خیال است که خاموش توان کرد مرا؟
عشق بر آتش من دامن محشر زده است
نامه شکوه من بس که غبارآلودست
تیر خاکی به پر و بال کبوتر زده است
در جگر گریه افسوس مرا شیشه شکست
تا که را باز فلک سنگ به ساغر زده است
خامشی نیست حریف دل پر رخنه من
مهر از موم که بر روزن مجمر زده است؟
که گذشته است ازین بادیه، کز رشته اشک
دامن دشت جنون صفحه مسطر زده است؟
دل نفس سوخته از سینه برون می آید
چشم شوخ که دگر حلقه بر این در زده است؟
صائب از وضع جهان در دل من آبله ای است
که مکرر به فلک خیمه برابر زده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن عشق و دلتنگی شاعر میپردازد. شاعر از زیباییهای معشوقهاش سخن میگوید و بیان میکند که چطور این عشق و آرزوها بر روح و جان او تأثیر گذاشته است. او به تضاد میان زیبایی معشوق و درد درونیاش اشاره میکند و حس رنج و آشفتگی عاطفی خود را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر احساس میکند که این عشق همچنان ادامه دارد و نمیتواند از آن فرار کند، حتی در شرایط سخت و دردناک.
هوش مصنوعی: تا زمانی که لبهای زیبا و دلانگیز تو لبخند میزنند، نخی از غم و اندوه از دل من که پر از احساسات گرانبهاست، بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: خال زیبای تو مانند لالهای است که جگرش سوخته و چادر خود را بر لب آب کوثر برپا کرده است.
هوش مصنوعی: چهرهاش به قدری زیبا و شگفتانگیز است که اگر این جذابیت نبود، هر دخالت دیگری در نگاه کردن به او بیمعنا بود و احساس میشد که نگاه کردن به او مانند غوطهور شدن در نوری بیپایان است.
هوش مصنوعی: دست من به جایی نمیرسد، اما در عوض، شانهام به زلف دلربای او برخورد کرده است.
هوش مصنوعی: چه تصوری است که بتوانم در سکوت زندگی کنم؟ عشق مانند آتشی در وجود من شعلهور شده و طوفانی بزرگ بهپا کرده است.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر میکشد که نامهای که من نوشتهام، چنان پر از اندوه و ناپسندی است که مانند غباری بر روی آن نشسته و باعث شده که زیبایی و آزادی کبوتر نیز تحت تأثیر قرار گیرد. به عبارت دیگر، اثرات منفی زندگی و مشکلات، روح و احساسات من را تحت الشعاع قرار داده است.
هوش مصنوعی: در دل از درد و اندوه میگریم که شیشهی امیدم شکسته است. حالا نمیدانم چه کسی یا چه چیزی باعث این درد و رنج شده که ون بهسوی من کار خود را کرده است.
هوش مصنوعی: سکوت من دیگر توان تحمل ندارد؛ دل من پر از درد و شکاف است، همانند موم که بر روی سوراخ چرخ آتش نشسته است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در گذشته، راهی را طی کردهایم که در آن، از اشکهایمان دشت دیوانگی را پر کردهایم و آثار آن در زندگیمان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دل آتشسوزان من از سینه بیرون میآید، زیرا آن چشمان بازیگوش دیگر به این در نمیزنند.
هوش مصنوعی: وضعیت زندگی و جهان در دل من مثل یک زخم است که مدام به شکل درد و رنج به آسمان اعتراض میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سبزه نو که ز گلزار رخت سر زده است
رقم نسخ گل از غالیه تر زده است
چون خط سبز تو یک حرف ندیدهست صبا
عمرها دفتر گل گر چه به هم برزده است
خط مشکین تو دودیست کز آتش برخاست
[...]
آتشی دردل من شمع رخت درزده است
که بهر مو زتنم درد دلی سر زده است
از پریشانیم ایشوخ چه پرسی که فراق
همچو رلف تو مرا کار بهم بر زده است
نامه شوق تو هر مرغ که آورده بمن
[...]
حرف عشقت مگر امشب ز یکی سرزده است
که حیا این همه آتش به گلت در زده است
زده جام غضب آن غمزه مگر غمزدهای
طاق ابروی تو را گفته و ساغر زده است
شعلهٔ شمع جمالت شده برهم زده آه
[...]
موج هرجا، در جمعیتگوهر زده است
تب حرص استکه ازضعف به بستر زده است
غیر چشم طمع آیینهٔ محرومی نیست
حلقه بر هر دری، این قفل، مکرر زده است
محو گیرید خط و نقطهٔ این نسخهٔ وهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.