از خط سبز نشد یک سر مو حسن تو کم
در ته زنگ ز شمشیر تو جوهر پیداست
نبض سیلاب بهارست رگ ابر بهار
عالم آشوبی ازان زلف معنبر پیداست
برق را ابر نسازد ز نظرها پنهان
شوخی حسن بتان از ته چادر پیداست
پیچش مو دهد از آتش سوزنده خبر
سوز مکتوب من از بال کبوتر پیداست
به نمکزار توان پی ز نمکدان بردن
شوری بخت من از دیده اختر پیداست
چشم بد دور ازان سلسله زلف دراز
که ز هر حلقه او عالم دیگر پیداست
از گرانسنگی در دست سبک مغزی من
شورش بحر ز بی تابی لنگر پیداست
این نه خط است که از عارض دلبر پیداست
پیچ و تاب من ازان عارض انور پیداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خط نارسته ز لعل لب دلبر پیداست
رشته از صافی این دانه گوهر پیداست
گر چه ز آیینه روشن ننماید جوهر
خط نارسته ازان چهره انور پیداست
مهر و کین می شود از صفحه سیما ظاهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.