دوش مجلس از زبان شکوه ام در می گرفت
کاش این شمع پریشان را کسی سر می گرفت
کوه تمکین و سبکساری کنون هم پله اند
رفت آن موسم که بحر عشق لنگر می گرفت
دیده ابلیس اگر می داشت نور معرفت
خاک را از چهره چون خورشید در زر می گرفت
آن که می زد از نصیحت آب بر آتش مر
کاش اول پرده از رخسار او برمی گرفت
چشم خود را داده بود از آب حیوان خضر آب
تا غرور آیینه از دست سکندر می گرفت
با ضعیفان سختگیریهای چرخ امروز نیست
دایم این بیدادگر نخجیر لاغر می گرفت
شرم اگر بیرون در می بود و می در اندرون
صحبت ما و تو امشب رنگ دیگر می گرفت
صائب از بزمی که من افسرده بیرون آمدم
پنبه مینا ز روی گرم می در می گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از حسرت و ناکامی میپردازد. شاعر از شرایط دشوار و تأثیرات منفی جهان بر انسانها صحبت میکند. او آرزو میکند که کسی به او کمک کند و روشنایی را به زندگیاش بیاورد. همچنین به قدرت عشق و معرفت اشاره میکند و اینکه اگر انسانها از آن بهرهمند شوند، دنیای بهتری خواهند داشت. شاعر در نهایت از فضای غمناک بزم و جدایی خود سخن میگوید و حسرت میزند که چگونه شرایط میتوانست متفاوت باشد.
هوش مصنوعی: دیروز در مجلس، صدای نالهها و گلههایم بلند بود و آرزو میکردم که ای کاش کسی به این شمع در هم ریخته و بینظم رسیدگی میکرد.
هوش مصنوعی: کوه اکنون با آرامش و سبکی خود را به نمایش میگذارد و این روزها به نوعی با هم یکی شدهاند. دیگر دورهای که عشق به آرامی مینشست و متوقف میشد، گذشته است.
هوش مصنوعی: اگر ابلیس دارای نور شناخت و معرفت بود، میتوانست از چهرهی خاک، زیبایی و درخشش آن را مانند درخشش طلایی خورشید ببیند.
هوش مصنوعی: آن کسی که با نصیحت خود حرارت آتش را کاهش میدهد، کاش ابتدا پرده از چهرهاش برمیداشت و خود را نشان میداد.
هوش مصنوعی: چشمش را به آب حیات بخش خضر سپرده بود تا بتواند از غرور و خودبینی سکندر رهایی یابد.
هوش مصنوعی: در دنیای امروز، سختگیری و بیاحترامی به افراد ضعیف وجود ندارد. این استبداد و ظلم که بیدادگر است، فقط به سراغ کسانی میرود که قادر به دفاع از خود نیستند.
هوش مصنوعی: اگر شرم بیرون از در بود و شراب در درون، گفتوگوی ما و تو امشب حال و هوای دیگری پیدا میکرد.
هوش مصنوعی: از مهمانی که من ناامید و غمگین از آن خارج شدم، پنبهای که به رنگ میناست، از روی گرم شراب میگرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون نیاز ما و ناز او به هم درمیگرفت
سوختن ما از سر و او گرمی از سر میگرفت
ما و او در مجلسی رخساره گلگون داشتیم
کافتاب از حسرت آنجا چهره در زر میگرفت
با عتاب او نیاز گرم ما تابی نداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.