گنجور

 
صائب تبریزی

خط گل روی عرقناک ترا در بر گرفت

روی این دریای گوهرخیز را عنبر گرفت

تا چه با پروانه بی دست و پای ما کند

آتشین رویی کز او بال سمندر در گرفت

تا زمین شد جلوه گاه قامت او، آفتاب

خاک را از چهره زرین خود در زر گرفت

دست و پا گم می کند از دور باش ناز او

من که از جرأت توانم دامن محشر گرفت

عشرت روی زمین را برد با خود زیر خاک

از سر کوی تو خشتی هر که زیر سر گرفت

از تن خاکی اثر نگذاشت جان بی قرار

باده پر زور ما خشت از سر خم بر گرفت

می گدازد دولت دنیا دل آگاه را

در رگ جان شمع را آتش ز تاج زر گرفت

گرچه شیرین است کام عالم از گفتار من

از دهان مور می باید مرا شکر گرفت

چشم همراهی مدار از کس، که در روز سیاه

خضر نتواند به آبی دست اسکندر گرفت

نیست مردان را ز مهر مادر گیتی نصیب

زال را از بی کسی سیمرغ زیر پر گرفت

داد بر باد فنا صائب چو گل اوراق ما

بعد ایامی که چرخ از خاک ما را بر گرفت

 
 
 
مسعود سعد سلمان

چون ره اندر برگرفتم دلبرم در برگرفت

جان به دل مشغول گشت و تن ز جان دل برگرفت

خواست تا او پایهای من بگیرد در وداع

پای ها زو در کشیدم دست ها بر سر گرفت

گاه در گردنش دستم همچو چنبر حلقه شد

[...]

امیر معزی

یاد باد آن شب‌ که یارم دل ز منزل برگرفت

بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت

تا کشیده رنج داغِ هجر بر جانم نهاد

ناچشیده می خمار مستی اندر سرگرفت

چنبر زلفش ز من بربود چرخ چنبری

[...]

سنایی

عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت

دست ازین مشتی ریاست جوی دون بر سر گرفت

عالم پر گفتگوی و در میان دردی ندید

از در سلمان در آمد دامن بوذر گرفت

اینت بی همت که در بازار صدق و معرفت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
میبدی

بلعجب بادی است در هنگام مستی باد فقر

کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت‌

ابتدا غوّاص ترک جان و فرزندان بگفت

پس بدریا در فروشد تا چنین گوهر گرفت

سالها مجنون طوافی کرد در کهسار و دشت

[...]

ابن یمین

کار ملک و دین بحمدالله نظام از سرگرفت

مصطفی بطحا گشاد و مرتضی خیبر گرفت

رایت منصور شاه از عون یزدان هر زمان

لشکری دیگر شکست و کشوری دیگر گرفت

خسرو جمشید فر سلطان نظام ملک و دین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه