همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل گذشت
کعبه را گم کرد هر کس بی خبر از دل گذشت
همچو تار سبحه گر همواره سازی خویش را
می توان در یک دم از صد عقده مشکل گذشت
پیش زهر منت احسان بود شیر و شکر
از جواب تلخ ممسک آنچه بر سایل گذشت
در دل فولاد، جوهر موی آتش دیده شد
تا خیال خون گرمم تیغ را در دل گذشت
از شکست موج چون آب گهر آسوده شد
تا دل دریایی من از سر ساحل گذشت
با دل روشن نگردد جمع، خواب عافیت
عمر شمع ما به اشک و آه در محفل گذشت
برق می تابد عنان از خار جولانگاه عشق
تا گذشت از وادی مجنون، چه بر محمل گذشت!
حلقه دام چشم از بهر شکار عبرت است
وای بر آن کس که این عبرت سرا غافل گذشت
تا درین گلزار صائب راست کردم قد خویش
چون صنوبر عمر من در زیر بار دل گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل گذشت
کعبه را گم کرد هر کس بی خبر از دل گذشت
در چمن جوری که از باد خزان بر گل گذشت
انتقام آن ستم باشد که بر بلبل گذشت
کرده مرغان چمن را غیرتش آشفته حال
بازپنداری صبا بر طره سنبل گذشت
زیر آب از گریهام نبود کنون طاق سپهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.