دست ما چون سرو هرگز بخت دامانی نداشت
هرگز این بی حاصل از ایام سامانی نداشت
حلقه زلفت به روی گرم عالم را گرفت
خاتم دولت به این خوبی سلیمانی نداشت
داغ، آب زندگی را در سیاهی غوطه داد
یوسف مصری چنین چاه زنخدانی نداشت
در زمان ما نشد هموار وضع آسمان
طوطی ما هرگز از آیینه میدانی نداشت
در رگ ابر کرم این کوتهی امروز نیست
دفتر افلاک هرگز مد احسانی نداشت
تا دل ما آب شد، باران حیرت عام شد
ورنه از شبنم گلستان چشم حیرانی نداشت
بر صف نقش مراد آن زد که در روی زمین
خانه اش چون خانه آیینه دربانی نداشت
پیش ازین در فکر زاد آخرت بودند خلق
هیچ کس اندیشه آب و غم نانی نداشت
گر نمی آمد به روی کار عالم آه ما
تا قیامت این سفال خشک، ریحانی نداشت
نقش امید از دل ما شست آخر آسمان
هیچ کس زین ابر خشک امید بارانی نداشت
عشق صائب عالم آسوده را پر شور کرد
ورنه این دریای لنگردار طوفانی نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و ناکامیهای انسانی میپردازد و به نوعی از غم، افسردگی و بیعدالتی در زندگی اشاره دارد. شاعر به این نکته تأکید میکند که زندگی مملو از چالشها و دشواریهاست و هیچ چیز به آسانی به دست نمیآید. بهویژه در زمانهای که به گفته شاعر، هیچ کس به فکر آینده و زندگی بهتر نیست و امید به خوشبختی به تدریج از دلها رفته است. همچنین او به عشق و تأثیر آن بر زندگی اشاره میکند و میگوید که عشق میتواند شور و هیجان را به زندگی اضافه کند، اما در عین حال، زندگی دچار طوفانهای ناامیدی و مشکلات است. در نهایت، شاعر به ناامیدی از آینده و فقدان امید در جامعه میپردازد.
هوش مصنوعی: دست ما مانند درخت سرو همیشه بخت و خوششانسی نداشت و هرگز این بیثمری و نداشتهها از روزگار، ترتیب و سامان پیدا نکرد.
هوش مصنوعی: حلقه موهایت قرار گرفت و دنیا را به خود مشغول کرد، اما هیچ کس مانند سلیمان به این زیبایی مقام و قدرت نداشت.
هوش مصنوعی: آتش عشق باعث شد که یوسف در چاه غم و اندوه غرق شود و این زندگی را برای او به سیاهی و تاریکی کشاند. هیچ چاه عمیقی نمیتواند چنین درد و رنجی را تحمل کند.
هوش مصنوعی: در زمان ما شرایط به گونهای نبود که اوضاع به راحتی پیش برود. طوطی ما هرگز نتوانست خودش را در میدانی مشاهده کند.
هوش مصنوعی: امروز دیگر نمیتوان به راحتی از فضل و احسان گذشت، چرا که وضعیت کنونی جهان و مشکلاتی که وجود دارد، این موضوع را ثابت میکند. در واقع، سرنوشت و تقدیر ابدی همیشه در دست ما نیست و ما نمیتوانیم به سادگی از آن عبور کنیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل ما نرم و با احساس شد، باران شگفتی به وجود آمد، وگرنه گلستان به خودی خود زیبایی خاصی داشت و نیازی به حیرت نداشت.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر کشیدن آرزوها یا خواستهها پرداخته است. او اشاره میکند به اینکه در دنیای واقعی، خانه کس نمیتواند به تنهایی به آنچه میخواهد برسد، مانند خانهای که آینهای در دربانی نداشته باشد و بازتابی از حقیقت ندارد. به عبارت دیگر، آرزوها و هدفها باید در دنیای واقعی قابل لمس باشند تا معنا پیدا کنند.
هوش مصنوعی: در گذشته، مردم تنها به فکر فراهم کردن سرنوشت خود در آخرت بودند و هیچکس به نگرانی درباره آب و نان و مشکلات دنیوی توجهی نداشت.
هوش مصنوعی: اگر غم و اندوه ما در زندگی نبود، تا ابد این خاک سرد و بیروح، بویی از عطر زندگی نمیبرد.
هوش مصنوعی: امید ما از دلهامان رخت بسته است، زیرا کسی در این آسمان، که پر از ابرهای خشک و بیثمر است، بارانی ندارد.
هوش مصنوعی: عشق، زندگی آرام و بیدغدغه را با هیجان و جنب و جوش پر کرده است و در غیر این صورت، این دریای ساکن و آرام هیچ طوفانی نداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر را دیدیم چون ما چشم گریانی نداشت
برق هم کم مایه بود از شعله سامانی نداشت
با مسیحا درد خود گفتیم پرسودی نکرد
زانکه چون بیماری چشم تو درمانی نداشت
سینه ما هیچگه بی ناوک جوری نبود
[...]
در دیار دل که کس جز حسن جولانی نداشت
عشق غیر از ناتوانی مردِ میدانی نداشت
عشرت بیطالعان هرگز تمام اجزا نبود
دامنی گر داشت این خلعت گریبانی نداشت
عشق اگر دارد خطر از شومی کامست و بس
[...]
مایه ای از خون دل و زگریه سامانی نداشت
هر که چون مینا به بزمت چشم گریانی نداشت
بر جنونم وسعت این عرصه دایم تنگ بود
جامهٔ عریانی ام چون دشت دامانی نداشت
از تپیدنهای بسمل شرم می آید مرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.