گنجور

 
صائب تبریزی

عشق را حاجت به زور بازوی اقبال نیست

فتح اقلیم قفس جز در شکست بال نیست

شرم هشیاری زبان بند شکایت گشته است

می اگر باشد، زبان شکوه مالال نیست

هر کجا پای محبت در میان باشد خوش است

حلقه زنجیر، لیلی را کم از خلخال نیست

هر قدر خواهد دلت، عرض تجلی کن به دل

خانه آیینه تنگ از کثرت تمثال نیست

در حریم وصل او صائب خموشی پیشه کن

مجلس حال است اینجا، جای قیل و قال نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

بار بر مجنون ما جمعیت اطفال نیست

خانه آیینه تنگ از کثرت تمثال نیست

خاک زن در چشم خودبینی که از آب حیات

سد اسکندر به جز آیینه اقبال نیست

مزرع امید را آب تنک برق فناست

[...]

فیاض لاهیجی

صید ما را تا ابد آزادی از دنبال نیست

بلبل ما تا نریزد بال فارغ بال نیست

بی‌زبانان عاجز از تقریر مطلب نیستند

عرض حاجت را زبانی چون زبان لال نیست

در دیار دل به چیزی برنمی‌گیرد کسی

[...]

فروغی بسطامی

مزرع امید را یک دانه به زان خال نیست

دل ز خالش برگرفتن خالی از اشکال نیست

ای که می‌گویی به دنبال سرش دیگر مرو

کاکل پیچان او پنداری از دنبال نیست

در صف عشاق گو لاف نظربازی مزن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه