شد چو عالمگیر غفلت، جاهل و دانا یکی است
خانه چون تاریک شد بینا و نابینا یکی است
نیست مجنون را ز شور عشق پروای تمیز
گردباد و محمل لیلی درین صحرا یکی است
نیست تدبیر خرد را در جهان عشق کار
ناخدا و تخته کشتی درین دریا یکی است
ز اختلاف ظرف، گوناگون نماید رنگ می
ورنه در میخانه وحدت می حمرا یکی است
ما نفس بیهوده می سوزیم در آه و فغان
سرکشی و عجز پیش حسن بی پروا یکی است
گوشه گیرانند پیش کوته اندیشان سبک
ورنه شان کوه قاف و شوکت عنقا یکی است
آه ما رعناترست از آه ماتم دیدگان
آنچنان کز جمله شبها شب یلدا یکی است
غافلان از کاهلی امروز را فردا کنند
ورنه پیش خود حساب امروز با فردا یکی است
نیست صدر و آستانی خانه آیینه را
خار و گل را جای در چشم و دل بینا یکی است
اختلاف رنگ، گل را برنیارد ز اتحاد
با دو رنگی پیش یکرنگان گل رعنا یکی است
شق کنند از تیغ صائب گر سر ما چون قلم
سرنمی پیچیم از توحید، حرف ما یکی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر به قسمت قانعی بیش و کم دنیا یکی است
تشنه چون یک جرعه خواهد کوزه و دریا یکی است
حرص گر دهقان نباشد کشت را شبنم بس است
خوشه و خرمن به پیش چشم استغنا یکی است
کج نظر سود و زیان را امتیازی داده است
[...]
در حقیقت عاشق و معشوق را دلها یکی است
شیشه را از روی نسبت اصل با خارا یکی است
هست شام هجر ما آیینه صبح وصال
نور و ظلمت پیش چشم مردم دانا یکی است
ناوکش چون بر دلی آید ز صد دل خون چکد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.