مهر لب غماز را دامان پاک من بس است
پرده پوش ماه کنعان چاک پیراهن بس است
خار دیوارم، وبال دامن گل نیستم
رزق من نظاره خشکی ازین گلشن بس است
چون زلیخا نیست چشم من به تشریف وصال
جامه پوشیده من، بوی پیراهن بس است
کرده ام طی رشته طول امل را چون گره
آب باریکی مرا در جوی چون سوزن بس است
گر نسازی تر دماغم را به پیغام وصال
نامه خشکی برای آب روی من بس است
حسن عالمسوز چون اخگر ز خود دارد سپند
نیل چشم زخم من خاکستر گلخن بس است
گر سلاحی نیست در ظاهر مرا چون بیدلان
سخت جانی ها مرا زیر قبا جوشن بس است
از قفس گر بر نیارد عشق سنگین دل مرا
خارخار دل، گل جیب و کنار من بس است
من گرفتم خانه خالی کردم از بیگانگان
باعث تشویش خاطر، دیده روزن بس است
کهربای قانع ما را نظر بر دانه نیست
چشم ما را برگ کاهی صائب از خرمن بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و درونی شاعر اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و نمادین، عشق و دوری را توصیف میکند. او میگوید که زیبایی و دلمشغولیها به نوعی خار و درد برای اوست و تنها تماشای زیباییها و خاطرات برایش کافی است.
شاعر به نبودن وصال و جدایی از معشوق اشاره میکند و از حسرت و آرزو مینالد. او در مییابد که آسایش و آرامش در قلبش وجود ندارد و با بیصبری به انتظار نشسته است. در نهایت، او به غم و اندوه عشق و دوری میرسد و تمام این احساسات را در قالب تصاویر گیاهی و طبیعی به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: لبخند نازنینی که نشان عشق و احساسات است، برای من کافیست. دیگر نیازی به پنهان کردن عشق و زیبایی معشوق از چهرهاش نیست، چرا که دلایل کافی برای عشق ورزیدن دارم.
هوش مصنوعی: من مانند خار دیوار هستم و بار سنگینی برای گلها نیستم. تنها چیزی که نیاز دارم، نگاه کردن به خشکی این باغ است و همین برایم کافی است.
هوش مصنوعی: چون زلیخا در کنارم نیست، چشمم به زیبایی وصال او نمیافتد. اما همین که او را در جامهاش تصور میکنم، برایم کافی است و بوی پیراهنش برایم یادآور اوست.
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم که مسیر طولانی آرزوهایم را بگذرانم، مانند آب باریکی که در جوی روان است و مانند سوزنی که به اندازه کافی برای پیشرفت من کافی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی به من پیام وصال برسانی، نامه خشکی برای من مثل آبی بر چهرهام خواهد بود.
هوش مصنوعی: زیبایی دلفریبی که مانند آتش سوزان است، از درون خود حرارتی دارد. چشمانم که به رنگ نیل هستند، میتواند به راحتی دشمنی و حسادت دیگران را جذب کند. خاکستر شدن من در چنین آتشی کافی است.
هوش مصنوعی: اگر در ظاهر سلاحی ندارم، چون بیدلها باید محکم و شجاع باشم. زیر لباس من زرهای وجود دارد که کافی است.
هوش مصنوعی: اگر عشق نتواند دل سنگین مرا آزاد کند، دل شکستهام، گل و زیبایی کنارم کافی است.
هوش مصنوعی: من خانهام را از غریبهها خالی کردهام، چرا که وجود آنها باعث نگرانی و ناراحتی من میشود. تنها وجود یک روزنه برای دید کافی است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی که قانع و راضی است، برای ارضای نیازهای خود به جستجوی چیزهای بزرگ و ارزشمند نمیپردازد. او به چیزهای ساده و کوچک نیز قانع است و از آنها بهرهمند میشود. همچنین، اشاره شده که آدمی باید قدر چیزهای پیش پا افتاده را بداند و از آنها راضی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گوش گیران قفس را نکهت گلشن بس است
دیده کنعانیان را بوی پیراهن بس است
ظلمت شب های غم را لشکری در کار نیست
این سیاهی را فروغ باده روشن بس است
عقل بیجا می کند پا از گلیم خود دراز
[...]
پیش اهل دل دهان خنده زخم تن بس است
غنچه را چاک گریبان رخنهٔ دامن بس است
اهل جوهر در لباس لاغری آسوده اند
چون صدف پیراهن تن استخوان من بس است
من ز دیدارت به اندک التفاتی قانعم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.