ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۴ به برنایی چنان بردم گمانی که گر دلبر نیابد دل بمیرد کنون چون روز پیری روی بنمود همی از روی دلبر دل بگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سخن دربارهی عشق و تأثیر آن بر زندگی است. گوینده به این فکر میکند که اگر محبوبش را از دست بدهد، دلش میمیرَد. حال در دوران پیری، با یادآوری محبوبش، دلش همچنان دلتنگ و گرفته است.
هوش مصنوعی: به چهره زیبا و دلربا کسی امیدی دارم که اگر معشوق به دل محبت نکند، دل عاشق از درد و رنج میمیرد.
هوش مصنوعی: هم اکنون که سن پیری به من روی آورده، از روی دلبر به دل میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی ترسم که او ناگه بمیرد
به مرگ او مرا یزدان بگیرد
مدم دم تا چراغ من نمیرد
که در موسی دم عیسی نگیرد
بهشت از نور تو زینت پذیرد
که بی اعمال تو زینت نگیرد
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید، سهل گیرد
وگر تنپرور است اندر فراخی
چو تنگی بیند، از سختی بمیرد
چو سلطان بندگی را پیش گیرد
خدا آن بندگی زو درپذیرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.