سپهر نیکویی را مهر و ماهی
جهان بدخوبی را سال و ماهی
چنین در نیکویی تا کی فزایی
چرا از بدخویی لختی نکاهی
نه بی وصل تو روزم را سپیدی است
نه بی هجرت گلیمم را سیاهی
دو لب داری که بردند از حلاوت
به یک بوسه ز حال من تباهی
تو را جویم که سرو با قبایی
تو را خواهم که ماه با کلاهی
چو خواهان توام دیگر چه جویی
چو جویان توام دیگر چه خواهی
همی نام ملاحت بر تو زیبد
چو بر خوارزمشه خوارزمشاهی
علاءالدین شه فرخنده اتسز
که نام اوست از مه تا به ماهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و نیکویی محبوب صحبت میکند و به بیان احساسات عاشقانه پرداخته است. شاعر به برازندگی محبوب خود، که او را با مهر و ماه تشبیه میکند، اشاره میکند و از بدیهای دنیای پیرامون میگوید. او از تنهایی و جدایی از محبوبش رنج میبرد و میپرسد که چطور میتواند بدون او روز را روشن یا شب را تاریک بگذرانید. شاعر از محبوب میخواهد که همیشه در کنار او باشد و از حلاوت عشقش یاد میکند. همچنین از زیباییهای محبوب به گونهای شعر میسراید که او را به پادشاهی تشبیه میکند که همه زیباییها بر او میبالند. در نهایت به نام علاءالدین اشاره میکند که به او اختصاری خاص داده میشود.
هوش مصنوعی: در آسمان نیکی، خورشید و ماه وجود دارند و در جهانی که خوب نیست، سال و ماه به تکرار میآیند.
هوش مصنوعی: تا کی در نیکی و خوبی افزون هستی و چرا لحظهای به بدیها و ویژگیهای زشت خود توجه نمیکنی؟
هوش مصنوعی: نه روز بدون وصال تو برایم روشنی دارد و نه دوری تو باعث میشود که دلگیر شوم.
هوش مصنوعی: دو لب تو به قدری شیرین و دلپذیرند که با یک بوسه، حال من را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند و به حالت خرابی و تباهی میکشانند.
هوش مصنوعی: من به دنبالت میگردم، همانطور که به دنبال درخت سرو میگردند. تو را میخواهم مانند ماهی که در زیر کلاه قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی من به دنبال تو هستم، دیگر به چه چیزی نیاز داری؟ وقتی من در جستجوی تو هستم، دیگر چه هدفی داری؟
هوش مصنوعی: نام زیبایی به تو میآید مانند نام خوارزمشاهی که بر خوارزمشه مینشیند.
هوش مصنوعی: علاءالدین، شاهی خوشبخت و نیکوست که نام او به اندازه ماه و ستارهها درخشان و شناخته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به راه اندر همی شد شاهراهی
رسید او تا به نزد پادشاهی
زُدوده گردد از زنگِ تباهی
به چشمش خوار گردد شاه و شاهی
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کلهای با خاک میگفت
که این دنیا نمیارزد بکاهی
نگارینا نرستی ز آب و در آب
سبک رفتاری و نیکو شناهی
بلی تو ماهی سیمی و هرگز
نترسد در میان آب ماهی
کنارم آبگیری هست و در وی
[...]
زهی بگرفته از مه تا به ماهی
سپاه دولت پیروز شاهی
جهانداری که خورشیدست و سایه
یکی شاهنشهی دیگر الهی
خداوندی که بنهادند گردن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.