گنجور

 
ادیب صابر

ای از بنفشه زلف تو پر پیچ و تاب تر

چشمت ز چشم نرگس تر نیم خواب تر

خوش ده جواب دوست که از جمع دلبران

دلبرتر آن بود که بود خوش جواب تر

خرم شده ست سبزه و مشکین شده است باد

بر روی سبزه باده مشکین صواب تر

آتش تر است از آتش رخشان شراب لعل

او را پیاله ای طلب از آب آب تر

تا مردم از صروف جهان بی خبر زید

آن به که هر زمان بود از می خراب تر

از بهر آنکه عمر همی بگذرد شتاب

می درفکن به جام و مرا ده شتاب تر

بر یاد نام سید مشرق که رای اوست

در نور از آفتاب منیر آفتاب تر