گنجور

 
ادیب صابر

چشم من بی روی تو روشن مباد

روی تو جز پیش چشم من مباد

سوسن آزاد خاک پای توست

ور نباشد در جهان سوسن مباد

این دل مسکین بی آرام من

جز به زیر زلف تو مسکن مباد

وین تن رنجور و جان خسته را

در جهان جز کوی تو معدن مباد

گر بود جان و دل و تن بی تو خوش

دل مباد و جان مباد و تن مباد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode