نماز شام چو کرد آن لطیف کودک خوب
به عزم راه نشاط رکاب و رای رکوب
شبم دو شد که دو خورشید در یکی ساعت
مرا غریب بماندند و کرد رای غروب
سپهر و مهر چو او پای در رکاب نهاد
خجل شدند هم از راکب و هم از مرکوب
چو دور شد ز دو چشمم دو چشمه خورشید
دو چشمه گشت دو چشمم ز فرقت محبوب
شب سیاه درآمد و به سان زنگی زشت
نظاره سر او صد هزار کودک خوب
ستارگان همه گویی که یوسفند به حسن
به تیرگی شب تاری چو دیده یعقوب
چو دود بود هوا، دود اگر بود ساکن
چو بحر بود فلک بحر اگر بود مقلوب
مرا به صورت لشکر گهی نمود فلک
نجوم لشکر و لشکر ز پادشاه محجوب
ستارگان درفشان مبارزان مصاف
یکی به سوی شمال و یکی به سوی جنوب
گه طلوع و غروب این و آن ز روی صفت
چو روز جنگ یکی غالب و دگر مغلوب
ز من حدیث سپهر و ستارگان مطلب
که من ز چشمه خورشید کرده ام مطلوب
گمان برم که ندیدی جمال صبر به خواب
اگر شبی چو شب من گذاشتی ایوب
مراکز آن لب و زان زلف دور باید بود
که این به روز مضاف است و آن به شب منسوب
اگر چه بر سر من روز و شب همی گذرد
به جان تو که ندارم ز عمر خود محسوب
چو بی جمال خداوند عمر باید کرد
بقای عمر فنا(باد) و چشم ها معیوب
جهان دولت و تاریخ مجد مجدالدین
که حرص و آز چو مورند و مال او چو حبوب
امیر سید عالم علی که خدمت اوست
چو علم و فضل مکرم چو داد و دین مرغوب
نظام شغل خلافت به اتفاق نفوس
قوام کار امامت به اعتقاد قلوب
زهی دعادی تو در هر صحیفه ای مسطور
زهی ثنای تو در هر جریده ای مکتوب
تویی ز گردش پرگار فخر نقطه فضل
تویی ز لفظ زبان زمانه عذر ذنوب
همیشه عاقبت کینه تو نامحمود
چنانکه خاتمت وعده تو نامکذوب
گرت پیامبر و حیدر شدند جد و پدر
به علم و حلم یکی نایبی ازین دو منوب
چو طبع صافی حیدر مرتبی به علوم
چو جان پاک پیمبر منزهی ز عیوب
به اصل باز شود فرع و هست نزد خرد
هم این حدیث مسلم هم این مثل مضروب
شکسته دل شده ام چون هزیمتی ز مصاف
ندیده روی مصاف و نبرده نام حروب
سرایکی که مرا تحفه مواهب توست
گرو شده ست و شدستم بدان سبب مکروب
به یک سخن برهان مر مرا از این کربت
به یک سخا برسان مر مرا بدین موهوب
همیشه تا سوی حکمت مسلم است این قول
که حکم رب نبود بر ارادت مربوب
دل عدو تو محرور باد از آتش غم
تنش ز بیم تو پالوده چون کف مرطوب
سر قبایل اهل شرف تویی و تو باش
همیشه تا به جهان در قبایل است و شعوب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره تجربه شب و تنهایی خود به تصویر میکشد. او به زیبایی دخترکی لطیف اشاره میکند که در نماز شب خود نیکو عمل میکند و سپس حس تنهایی و غریبگی را بیان میکند. شب را به سیاهی و زشتی تشبیه میکند و ستارگان را به زیبایی یوسف میداند. او به مقایسه بین روز و شب پرداخته و از دشواریها و حسرتهای خود سخن میگوید.
شاعر اشاره میکند که عمر بدون جمال خدای متعال بیفایده است و به تعابیری درباره دولت و تاریخ مجدالدین و شخصیتهای مهم اشاره میکند. او در نهایت از مقام و فضل امیر سید عالم علی سخن میگوید و به درستی و حکمت در زندگی تأکید دارد. شعر نشاندهنده تلاطم احساسات، اندوه و اندیشههای عمیق شاعر است.
هوش مصنوعی: آن کودک زیبا و لطیف پس از خواندن نماز شام، با نیت خوش و شوق به راه افتاد تا به سفر برود و همراهی کند.
هوش مصنوعی: دو شب است که دو خورشید در یک زمان باعث شدهاند من برای همیشه غریب بمانم و فکر رفتن به غروب را در سر داشته باشم.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان و خورشید پای به میدان گذاشتند، هم راکب و هم مرکوب از وجود آنها شرمنده و خجالتزده شدند.
هوش مصنوعی: وقتی محبوبم از دیدم دور میشود، چشمانم به دو چشمه خورشید تبدیل میشوند و از غم جدایی پر از نور و اشک میشوند.
هوش مصنوعی: شب تاریکی فراموش نشدنی فرا رسید و مانند یک زنگی که ظاهری ناخوشایند دارد، چهرهاش زیر نگاه هزاران کودک زیبا نمایان شد.
هوش مصنوعی: ستارهها همه به زیبایی یوسف اشاره میکنند و شب تاریک مانند چشمان یعقوب است که به یوسف مینگرد.
هوش مصنوعی: اگر هوا مانند دود باشد و دود در جای خود ساکن بماند، آنگاه آسمان مثل دریا خواهد شد و اگر آسمان همچون دریا باشد، به حالت معکوس درمیآید.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات زندگی من را در قالب یک ارتش نشان میدهد، در حالی که آسمان ستارگان را به عنوان بخشی از این ارتش به تصویر میکشد و همه اینها در برابر پادشاهی پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: ستارههای درخشان مانند مبارزانی هستند که در میدان جنگ قرار دارند؛ یکی به سمت شمال و دیگری به سمت جنوب حرکت میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که روز و شب به یکدیگر میرسند، هر یک به نوبه خود نمایان میشود؛ چنانکه در میدان جنگ، یک نفر پیروز میگردد و دیگری شکست میخورد.
هوش مصنوعی: از من درباره آسمان و ستارهها سخن بگو، چرا که من از منبع نور خورشید خواستهام.
هوش مصنوعی: فکر میکنم اگر تو هم شبی مثل شبهای من را تجربه میکردی، زیبایی صبر را در خواب نمیتوانستی ببینی، همانطور که ایوب تجربه کرد.
هوش مصنوعی: برای اینکه به زیبایی آن لب و زلف نزدیک شوم، باید در مکانهایی باشم که روز و شب را از هم جدا میکنند. این به معنای آن است که زیبایی و جذابیت لب و زلف در مسیرهای خاص خود قرار دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که روز و شب بر من میگذرد، اما به خاطر تو، هیچیک از لحظات عمرم را حساب نمیکنم.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جمال خداوند را نداشته باشیم، باید عمر را به بطالت بگذرانیم؛ زیرا ادامه عمر در واقع فنا و زوال است و چشمها نیز ناتوان و ناقص به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، مقام و تاریخ مجد مجدالدین مانند گنجینهای ارزشمند است، در حالی که حرص و طمع انسانها همچون موریانههایی هستند که به آن گنجینه آسیب میزنند و مال او همانند دانههای حبوب است که باید با احتیاط نگهداری شود.
هوش مصنوعی: امیر سید عالم علی که در خدمت او هست، به دانش و فضل بزرگوار است و همچون حق و دین قابل احترام و باارزش میباشد.
هوش مصنوعی: وظیفه خلافت به همکاری مردم و اتحاد آنها وابسته است، و کار رهبری به ایمان و باور قلبی افراد بستگی دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش نام تو در هر نوشتهای ثبت شده باشد، و ای کاش ستایش تو در هر روزنامهای نوشته شده باشد.
هوش مصنوعی: تو به واسطه گردش پرگار، مایهی افتخار نقطهها هستی و از زبان زمان به عنوان دلیلی برای معذرتخواهی از گناهان یاد میشوی.
هوش مصنوعی: کینه و دشمنی همیشه عاقبت خوبی ندارد و در نهایت، سرانجام کارهای ناپسند مانند وعدههایی که غیر واقعی هستند، بد میشود.
هوش مصنوعی: اگر جد و پدرت پیامبر و امام علی باشند، در زمینه علم و حلم، یکی از این دو بزرگوار میتواند نایب و جانشین تو باشد.
هوش مصنوعی: نفس پاک و روح بیآلایش حیدر، به اندازهای در علوم برتر است که مانند جان پاک پیامبر، از هر نقص و عیبی مبراست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید به اصل و ریشه مسائل توجه کنیم، زیرا در نهایت فرع و جزئیات تنها به آن ریشه وصل میشوند. همچنین، خرد و عقل هم بر اهمیت این موضوع تأکید دارند و این یک مسئله مهم و همیشگی است.
هوش مصنوعی: من دلم دریده و آسیبدیده است، گویی که در جنگی نابرابر شکست خوردهام، بدون اینکه حتی به میدان مبارزه بروم یا نامی از نبرد ببرم.
هوش مصنوعی: خانهای که من در آن هستم و به برکات تو مزین است، به گرو رفته و من به خاطر این موضوع دچار نگرانی و اندوه شدهام.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، در این عبارت خواسته میشود که با یک کلام، مشکل یا دردسر شخص را حل کنند و به گنجینهای از نعمتها و لطفهـا برسانند.
هوش مصنوعی: همیشه به روشنی مشخص است که اراده خالق بر خواستههای مخلوق حاکم نیست.
هوش مصنوعی: دل دشمن تو به خاطر غمهایش بسوزد و از ترس تو، وجودش پاک گردد مانند کفی که در آب خیس شده باشد.
هوش مصنوعی: تو رهبر و سردار قبایل نیک سرشت هستی و همیشه باید چنین باشی، زیرا در جهان هر قوم و طایفهای به تو وابسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا ز غایت خوبی چو یوسف یعقوب
سپاه عشق تو شد غالب و دلم مغلوب
تویی بمصر نکویی امیر چون یوسف
منم بخانهٔ احزان اسیر چون یعقوب
دلم همیشه هوای ترا بود طالب
[...]
زهی نم کرمت در سخا بهارانگیز
چنانکه گشت هوای نیاز ازو محجوب
دهان لاله رخانم به خنده بازگشای
از ابر جود در آنم یکی یم مقلوب
به بست شرع سلامت گذار بر سوی نوب
برست بحر شریعت ز موج هر آشوب
گشاد بهره ی وصل دو شاه یوسف چهر
در اشتیاق سبق برده هر دو از یعقوب
سلام کرد یکی را، ظفر ز روی خشوع
[...]
پناه ملک جهان مقتدای روی زمین
توئی که هست ز رای تو آسمان محجوب
توئی که اختر سعد تو چون طلوع کند
زمام خویش دهد مشتری به دست غروب
توئی که هست ملاقات تو جلای عیون
[...]
چو عشق پرده بر افکند و عقل شد محبوب
چه باک که از آن به دیوانگی شدم منسوب
به عشق پرتو خورشید عشق می جویم
وگرنه عقل چه بیند به دیده ی معیوب
قدم چو باز نگیرم همه به دست آرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.