هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر این هستند که وقتی زمانی فرا رسیده و تقدیر همچون مرگ سراغ انسان میآید، دیگر هیچ راهی برای درمان و تغییر وضعیت وجود ندارد. بنابراین، توصیه میشود که در زمان حاضر و در حیات خود به نیکویی و خوبی بپردازیم، زیرا زندگی همیشگی نیست و این فرصتها محدودند.
این رباعی درباره غنیمت شمردن زمان جهت نیکی و احسان است
- قضا : فرمان و حکم
- رفته : مقدرشده، پیش آمده ، رخ داده. پیش آمد
مثلا فردوسی گوید : «دل و جان بدین رفته خرسند کن» «رفته» در اینجا یعنی آنچه مقدر شده و انجام گرفته است. سعدی در بیت نخست می گوید بالاتر از فرمان صادر شده و انجام شده ، فرمانی نیست. و اگرچه هر دردی را می توان درمان کرد ولی وقتی «درد اجل» رسید دیگر درمان ندارد. هر دو مصراع یک محتوا دارد . اینکه زمان تصمیم گیری و عمل نیکو همیشگی نیست. فرصت از دست می رود. در بیت بعد می گوید: « امروز که عهد توست نیکویی کن » یعنی امروز که دوره توست و فرصت در دست توست . احسان و نیکی کن. چرا که این ده همیشه مال یک دهقان نیست. دوره هر دهقان زود تمام میشود و دهقان بعدی می آید. توضیح اینکه دهقان: اسم معرب است. اصل آن مأخوذ از دهگان فارسی است. یعنی ترکیب (ده + گان) است. و «گان» پسوند نسبت است. به معنای منسوب به ده.. موفق باشید.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر این هستند که وقتی زمانی فرا رسیده و تقدیر همچون مرگ سراغ انسان میآید، دیگر هیچ راهی برای درمان و تغییر وضعیت وجود ندارد. بنابراین، توصیه میشود که در زمان حاضر و در حیات خود به نیکویی و خوبی بپردازیم، زیرا زندگی همیشگی نیست و این فرصتها محدودند.
هوش مصنوعی: هیچ حکمی نمیتوان بر آنچه که سرنوشت رقم زده است صادر کرد، زیرا وقتی مرگ سراغ کسی بیاید، هیچ درمان و چارهای برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: امروز که در کنار تو هستم و با تو قراردادی دارم، سعی کن با خوبی رفتار کنی؛ زیرا این عالم فقط Temporary است و همیشگی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کبریست درین وهم که پنهانی نیست
برداشتن سرم به آسانی نیست
ایمانش هزار دفعه تلقین کردم
این کافر را سر مسلمانی نیست
گفتم: «شکریم ده مسلمانی نیست»
گفتا: «جان ده که نرخ پنهانی نیست
یک بوسه به جانیست مرا، گو بمخر
آن را که بدین گرانی ارزانی نیست»
احداث زمانه را چو پایانی نیست
و احوال جهان را سر و سامانی نیست
چندین غم بیهوده به خود راه مده
کاین مایهٔ عمر نیز چندانی نیست
سودای تو را خود سر و سامانی نیست
وین حادثه را پدید پایانی نیست
قصّه چه کنم درد دل ریش مرا
جز وصل تو دوست هیچ درمانی نیست
احدات زمانه را چوپایانی نیست
و احوال جهان را سر و سامانی نیست
چندین غم بیهوده بخود راه مده
کین مایةۀ عمر نیز چندانی نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.